هنوز چند هفته از مرگ هوگو چاوز رییس جمهور سابق ونزوئلا نگذشته است. مرگی که پیامدهای مختلفی هم در داخل آن کشور و هم در عرصه بین المللی داشت. پیامدهایی که ناشی از تغییر در سیاست و رهبری خواهد بود.
و اما اولین پیامد مرگ چاوز، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ظرف روزهای آینده است. چرا که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری که سال گذشته برگزار شد، چاوز علیرغم بیماری شدید در انتخابات شرکت کرد و دوباره و یا بهتر بگوییم برای سومین دفعه به این مقام دست یافت.
اما چرا او و گروه و نیروهایی که قدرت را در ونزوئلا قبضه کرده اند با آگاهی و اطلاع از مرگ احتمالی وی، او را در انتخابات شرکت دادند؟ جواب به این سؤال خیلی هم سخت و پیچیده نیست. شخصیت و جایگاه چاوز در میان هواداران، در مقایسه با دیگر هم گروهیهای وی، شناخته تر و با نفوذتر بود. بنابراین جناح حاکم بر ونزوئلا خوب میدانست که هرگونه حرکت حساب نشده ای ممکن است منجر به از دست دادن قدرت گردد. به همین دلیل باید چاوز علیرغم آنکه کاملا بیمار بود و در آستانه مرگ قرار داشت، در انتخابات شرکت داده میشد و آخرین تلاشهایش را برای در قدرت ماندن گروه و نیروهای حامی خود میکرد.
اعلام جانشینی و حمایت از مادارو (معاون سابق وی و رییس جمهور موقت و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری)، خود یکی از تلاشهایی بود که چاوز انجام داد. البته هوگو برای در قدرت ماندن طی بیش از 12 سال اقدامات بسیاری انجام داد، هر چند که در لیست پاکترین دولتها، دولت ونزوئلا در رتبه های پایین و به اصطلاح جزء آلوده ترین دولتهای دنیاست، اما او با برخورداری از پول نفت و توزیع بخشی از آن میان مردم، توانسته بود برای خودش هواداران بسیاری دست و پا کند.
آمدن چاوز با نوعی کودتا و سرنگونی دولت پیشین که از هواداران آمریکا بود صورت گرفته بود. بنابراین سیاست ضد آمریکایی وی نیز خود موجب محبوبیتش در میان گروه های مارکسیس ونزوئلا و دولتهایی چون کوبا و بخصوص روسیه و... گردیده بود.
شاید اوج آمریکا ستیزی چاوز در سخنرانی وی در سازمان ملل بود که در زمان جورج بوش پسر رخ داد، که او رییس جمهور آمریکا را شیطان و ناپاک خواند. آن هم در حالی که ونزوئلا روابط تجاری با آمریکا داشت و سفارت خانه های هر دو کشور همیشه فعال بوده است.
صرف نظر از نگاه و عملکرد سیاست خارجی ونزوئلا در دوران چاوز هر چه گذشت از میزان محبوبیت او در داخل ونزوئلا کاسته شد، طوری که در انتخابات چند ماه پیش او با کمترین رأی برای سومین بار به این مقام دست یافت. هر چند که از فردای پیروزی وی آنچه عملا رخ داد در راستای روند بازنشستگی کامل او از قدرت و وداع با زندگی بود.
صحبت از سومین انتخابات چاوز به میان آمد. او برای آنکه محدودیت حضورش در قدرت از بین برود، با برخورداری از نفوذ و در اختیار داشتن حمایت مجلس، در اقدامی پیش بینی شده، پارلمان را مجبور کرد که محدودیت انتخاب ریاست جمهوری در ونزوئلا از بین برود و این یکی از اقداماتی بود که موجب اعتراض بخشهایی از جامعه گردید. اقدامی که باز بعد از انتخاب مجدد وی همین چند ماه پیش به نوع دیگری تکرار شد و آن تمدید زمان و تعویق مراسم تحلیف در مجلس بود.
ترفندی که مدت زمان 30 روزه را طولانی کرد، چرا که براساس قانون اساسی ونزوئلا، رییس جمهور منتخب تنها ظرف مدت 30 روز فرصت داشت که به مجلس برود و مراسم تحلیف خود را انجام میداد.
گویا هر آنجا که پای زور و اختناق در میان است، یک مجلس فرمایشی هم وجود دارد. متأسفانه مجلس ونزوئلا که کاملا از بیمار بودن وی مطلع بود، تا زمان مرگ وی از ابطال انتخابات چند ماه پیش و برگزاری انتخابات جدید کاری صورت نداد. فقط تلاش نمود همان سناریو و برنامه ای را که مدتها قبل هیأت حاکم چپ گرا و سوسیالیستهای داخلی و حامیان خارجی ونزوئلا ریخته بودند عملی گردد.
و اما انتخابات پیش رو که مابین مادورو و رقیب انتخاباتی چاوز برگزار میگردد در جوی که به دنبال مرگ چاوز و تبلیغاتی که از سوی هواداران وی و حامیان خارجی او صورت گرفته انجام میشود و براساس نظرسنجیهایی که صورت گرفته برنده اش همان مادورو خواهد بود، هر چند که با آنچنان رأیی که چاوز به دست آورد نخواهد بود. بی شک انتخابات زودهنگام کنونی بیش از آنکه ناشی از تحول و رویدادی غیرمنتظره باشد، در اثر برنامه ریزیهایی است که طی ماههای اخیر و سال گذشته در داخل و خارج از ونزوئلا انجام گردیده است.
یقینا مرگ چاوز در کوتاه مدت منجر به کنار رفتن جناح حاکم و حامی وی از قدرت نخواهد شد، اما آنچه مسلما ادامه خواهد یافت، مبارزه و تلاشی است که برای ایجاد تغییر در سیاست داخلی و خارجی در ونزوئلا صورت خواهد گرفت. اگر آنچه در ونزوئلا طی سالهای اخیر رخ داده است را با تحولات در دیگر کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی مقایسه کنید، به این جمع بندی میرسید که هر روز جامعه بسته تر میشد و جو و فضای سیاسی به سمت و سوی یک قطبی شدن سوق داده میشد و آنچه در نهایت و به مرور رخ میداد بریدن مردم و مخالفتهای سرکوب شده طی سالهای پیش رو بود. حقیقتی که حاکمان فعلی و شخص مادورو رییس جمهور احتمالی ونزوئلا از آن کاملا خبر دارند و با شناخت و اطلاع از آن باید برای آینده سیاسی ونزوئلا برنامه ریزی کنند.
یقینا الگوهای سیاسی آنان همان اتکا به قدرت نظامی و سیاستهای عوامفریبانه است. هرچند که بی شک سیاستهای خارجی ونزوئلا چون دوران چاوز نخواهد بود و احتمال تعادل در برخورد با آمریکا و آنچه دشمنی با ونزوئلا از آن یاد میشود دور از انتظار نیست. اما آنچه در ونزوئلا از آن خبری نبود، رویکرد دموکراسی خواهی و اعتماد به مردم بود. چرا که اگر مردم واقعا به حساب می آمدند، اول آنکه محدودیت قانونی دوره های ریاست جمهوری را از بین نمیبردند و دوم اینکه آنان را از خبرها و حقایقی چون بیماری شدید و لاعلاج رییس جمهور چاوز بی اطلاع نمیگذاشتند و سوم اینکه آنچنان با احساسات مردم در هر فرصتی و به هر دلیلی چون مرگ و محبوبیت نسبی چاوز بازی و سوء استفاده نمیکردند.
بدون شک انتخابات چند ماه قبل ریاست جمهوری ونزوئلا و مرگ چاوز پیروز انتخابات و به قدرت رسیدن مادورو یکی از شگفتی های عجیب سیاسی و بازیهای جناح حاکم در آن کشور بود.