تغيير باورها؛
اگر ميخواهيد ميزان اعتماد به نفس را در خود افزايش دهيد قبل از هر چيز بايد اين باور منفي و مخرب را كه :_ < من از اعتماد به نفس كافي برخوردار نيستم> از ذهن خود پاك كنيد. چرا كه خودِ اين باور، خود به خود سطح اعتماد به نفس شما را پايين ميآورد و اجازه نميدهد كه شما بتوانيد از اعتماد به نفس بيشتري برخوردار شويد .
براي برخورداري از اعتماد به نفس بالاتر، بايد نظر بهتري درباره خودتان داشته باشيد. بدانيدكه هر گاه نظرتان درباره خودتان بهتر شود، رفتارتان نيز متناسب با نظر و عقيده بهتري كه نسبت به خودتان پيدا كردهايد تغيير خواهد كرد. پس براي اينكه رفتاري بهتر، شايستهتر و كارسازتر داشته باشيد بايد ابتدا نظر بهتر و سازندهتري در مورد خودتان داشته باشيد. چطور ميتوانيد مدعي شويد كه دوست داريد با اعتماد به نفس و موفق زندگي كنيد در حالي كه نظر خوبي نسبت به خود نداريد و روز به روز با مرور دوباره خاطرات و تجربيات بدِ خود اين نظر منفي را تقويت ميكنيد. در حالي كه اگر ميخواهيد سطح اعتماد به نفس خود را بالاتر ببريد بايد الگوهاي فكري گذشته كه بازتابي منفي در زندگي شما دارند را كنار بگذاريد ( مشكلات، كمبودها، تجربيات آزاردهنده، ناتوانيها و ناكاميهايي كه احتمالاً در گذشته داشتهايد را رها كنيد و دائماً آنها را در كانون توجه قرار ندهيد ) و به جاي آن به ايجاد الگوهاي فكري مثبت و جديد بپردازيد ( خود را باور داشته باشيد، به تواناييهاي خود ايمان بياوريد و خودتان را دست كم نگيريد ) اين كار باعث ميشود كه خود به خود فرايند توليد اعتماد به نفس در شما شتاب بگيرد و موفقتر و مسلطتر عمل كنيد .
يكي از مواردي كه ذهنيت شما را نسبت به تواناييهايتان خراب ميكند برچسبهايي است كه ناخواسته به خودتان ميزنيد. اگر ميخواهيد اعتماد به نفس را در خود تقويت كنيد بايد از زدن برچسبهاي منفي و محدود كننده به خود پرهيز كنيد. برچسبهايي مانند < من نميتوانم، اين كارشايد براي ديگران كار چندان سختي نباشد اما از عهده و توان من خارج است، من براي اين كار ساخته نشدهام، مغز من بيش از اين كشش ندارد، من استعدادي در اين زمينه ندارم و . . . > منِ دروني شما را تضعيف ميكنند و باعث ميشوند كه خود را ناتوانتر از آنچه كه واقعاً هستيد احساس كنيد .
بهتر است نظر و عقيدهاي نسبت به خودتان داشته باشيد كه موجب رشد و تواناييتان شود. واقعيت قضيه اين است كه من و شما نسبت به انجام بسياري از كارهايي كه حتي فكرش را هم نميكنيم توانا هستيم اما به دليل ضعف در اعتماد به نفس، از قدرتي كه در وجودمان داريم غافليم. توماس اديسون ميگويد: < اگر هر يك از ما كارهايي كه قابليت انجام آن را داريم انجام ميداديم جداً شگفت زده ميشديم.> هيچ كسبه اندازه خودتان، شما را نميشناسد و هيچ كس به اندازه خودتان از تواناييها و نيروهاي درونيتان مطلع نيست. شايد باورتان نشود اما هيچ كس به اندازه خودتان نميتواند به شما در بالا بردن اعتماد به نفستان كمك كند و هيچ كس هم به اندازه خودتان نميتواند اعتماد به نفس شما را پايين بياورد .
بدانيد كه اگر هدف و يا خواستهاي داريد كه ميخواهيد به آن برسيد اما قلباً اطمينان نداريد كه ميتوانيد، داريد خودتان را تضعيف ميكنيد و اين يعني دشمني با خود. اين بدان معناست كه شما ناخواسته داريد عليه خودتان كار ميكنيد. زيرا اگر چنين احساسي داشته باشيد اين احساس به طور ناخودآگاه باعث ميشود كه شما از همه ي نيروي درونيتان بهره نگيريد چرا كه عدم اعتماد به نفس شما سبب ميگردد كه شما بدون اين كه بخواهيد و يا حتي متوجه شويد عملاً همه تلاشتان را براي رسيدن به هدفتان به كار نگيريد و نتيجه ي اين كار ميشود نرسيدن به هدف. اين مسئله، بسيار عجيب اما بسيار متداول است كه ما انسانها مغز و ذهنمان را عملاً به كار ميگيريم تا عليه خود كار كنيم و خود را در حالتي تضعيف كننده قرار دهيم يعني خودمان توان و نيروي خودمان را كاهش ميدهيم كه اين كار كاملاً ناخودآگاه و اشتباه است .
اين نكته جالب توجه را به خاطر داشته باشيد كه قبول داشتن پتانسيل دروني خود، خود به خود بر ميزان آن ميافزايد. از قدرت ايمان غافل نشويد. البته منظورم ايمان مذهبي نيست بلكه ايمان به خود و ايمان به برخي اتفاقاتي است كه در پيرامون شما ميافتد. مثلاً اگر ايمان داشته باشيد كه ميتوانيد با بيماري خود بجنگيد و پيروز شويد زودتر بهبود مييابيد، اگر ايمان داشته باشيد كه ميتوانيد بهتر از اين چيزي باشيد كه اكنون هستيد گامهايتان براي تغيير و تحول استوارتر خواهد شد، اگر ايمان داشته باشيد كه انجام كاري براي شما بسيار آسان خواهد بود خيلي راحتتر از پس آن كار برميآييد و سختيهاي آن در نظرتان كوچك و كم اهميت جلوه خواهند كرد و برعكس اگر كاري را سخت فرض كنيد حتي اگر آسان هم باشد براي شما سخت خواهد شد. دكتر ژوزف مورفي در اين مورد ميگويد : < مانع كوچك و بزرگ و آسان و سخت مفاهيمي است كه ما خود آن را ابداع ميكنيم و بر حسب توانايي يا ناتواني خود به آن ارزش و معنا ميبخشيم .>
بنابراين در كمال درايت و آگاهي به قدرتها و تواناييهاي دروني خودتان ايمان داشته باشيد و اجازه ندهيد كه شك و ترديدهاي نابجا شما را تسخير كند. به خودتان شك نكنيد و به پيش برويد. شما ميتوانيد، همانطور كه خيليها توانستهاند .
بدانيد كه خودانگارهي شما يا همان برداشتي كه شما از خودتان داريد تا حدود زيادي ميزان توانايي شما را مشخص ميكند. ويليام جيمز عقيده دارد كه اگر طوري رفتار كنيد كه انگار شجاع هستيد شجاع خواهيد شد ( يعني اين باور دروني و رفتار بيروني، خود به خود بر ميزان شجاعت شما ميافزايد .) اگر طوري رفتار كنيد كه انگار خوشحال هستيد خوشحال خواهيد شد. اين قانون كه من آن را _< قانون انگار> نام نهادهام ميتواند كمك بسيار زيادي به شما براي ساخت و توليد انواع احساسات مثبت و سازنده بكند و شما را در رسيدن به خودباوري بهتر كمك كند. قانون انگار ميگويد: <هر طور كه انگار كنيد همان طور خواهيد بود > يعني جسم، ذهن و روان شما به سمتي پيش خواهد رفت كه انگارِ شما را به واقعيت تبديل كند. اين اصل كلي كه بخشي از طبيعت ما انسانهاست ميتواند كمك شايان توجهي به شما براي افزايش اعتماد به نفستان بكند .
در واقع اين تصور شما از خودتان است كه تعيين ميكند شما چگونه آدمي هستيد و حتي تصور شما از خودتان است كه تعيين ميكند ديگران شما را چگونه ببينند. پس با قوي انگاشتن خود ( در هر زمينهاي ) به خودتان انگيزه و روحيه بدهيد. با خودباوري و ايمان داشتن به تواناييهاي ذاتي خود بهتر ميتوانيد با چالشها و مشكلات زندگي دست و پنجه نرم كنيد و در برخورد با موانع، آمادهتر و قدرتمندتر خواهيد بود. بدانيد كه حس اعتماد به نفس يك حس اكتسابي شخصي است يعني بايد خودتان آن را در خود به وجود بياوريد. مهم نيست كه جامعه و محيطي كه در آن رشد كردهايد با شما چه كردهاند. خودتان به فكر خودتان باشيد و آن را در خود بسازيد. البته در نظر داشته باشيد كه ايمان داشتن به خود به معني فريب دادن خود نبايد باشد يعني باوري كه شما نسبت به خودتان داريد يا ميخواهيد آن را در خود ايجاد كنيد بايد تا حد امكان منطقي و واقعي باشد به عنوان مثال خودِ من تا به حال هرگز هواپيما تعمير نكردهام و در اين زمينه اطلاعات و يا تجربهاي ندارم حال اگر در حالي كه در هواپيما نشستهام چنين باوري داشته باشم كه اگر اين هواپيما خراب شود من آنقدر توانايي دارم كه آن را تعمير كنم، اين فكر ديگر خودباوري محسوب نميشود بلكه نوعي خودفريبي غير عاقلانه است و ممكن است به زيان من تمام شود .