یکی از ماه های زیبای بهاری، اردیبهشت است. ماهی که طراوات و نشاط و شادابیاش را در آب و هوای متنوع ایران میتوان حس کرد و دید.
در این ماه واقعا بهشتی، روزهای پرخاطره هم کم نیستند. یکی از این روزهای باارزش، همانا روز دوازدهم اردیبهشت یا روز معلم است. روزی که سبد سبد گل و شکوفه (خرمن گل) باید به پای معلمان عزیز و زحمتکش این مرز و بوم ریخت تا شاید بخشی از زحمات و کوشش آنان را ارج گذاریم. همان معلمانی که به ما گفته اند آزاده باشیم، طبیعت را دوست داشته باشیم، به پدر و مادرهایمان نیکی کنیم، از حق دفاع کنیم و با همدیگر مهربان باشیم و... و...
خلاصه هر کاری میکنیم، هر حرکتی انجام میدهیم، گویا چراغ راهمان کلام و سخنان زیبای معلمان و مربیانمان است.
یقینا اولین و مهربانترین معلممان که همان پدر و مادرمان هستند را فراموش نکرده ایم. آنانی که به دستهای کوچک و امیدوار کودکان، شاخه های گل میدهند تا برای عزیزان معلم و مربی و خلاصه همه آنانی که راه درست را به آنان نشان میدهند هدیه ببرند. هر چند خود گل بردن و گل هدیه دادن، آداب و رسوم خاص خودش را دارد، اما چرا ما گل میبریم؟ چرا زیباترین و محبوبترین هدیه گل است؟
چون گل را همه دوست دارند. چون گل به هر رنگی و به هر بویی که باشد خوشایند آدمهاست. نشان و سمبل دوستی و عشق است. به هر زبانی که صحبت کنیم، از هر رنگ و نژادی که باشیم، محبت، عشق و مهربانی را دوست داریم و میشناسیم. خوب چه بهتر از این که شاخه گلی را برای نشان دادن حس و علاقه خودمان به دوست، به یار مهربان، به یک دلسوز واقعی هدیه کنیم؟
ای کاش یک روز بیاید که به جای قلم فرسایی، به جای مقاله نوشتن و تلاش برای نشان دادن ارزش و جایگاه معلم و مربی و اساتید معزز و گرامی، فقط میگفتیم معلم روزت مبارک. فقط و فقط با یک شاخه گل، تمام آنچه را که گفتنی و نوشتنی بود را به معلمانمان هدیه میکردیم، اما هنوز که هنوز است باید گفت و نوشت، چرا که گل در دست داریم اما آن حس و عشق پاک را برخی نمیتوانند به معلمان و عزیزان مربی هدیه کنند. اینکه بدانیم و اینکه قبول کنیم که معلم و استادو مربی چه نقشی در زندگی تک تک ما دارد، اینکه باور داشته باشیم که مظهر خوبیها معلم است، از دادن یک شاخه گل و هر هدیه ای ارزشمندتر است.
هرچند که هیچ یک از معلمانمان توقع و انتظاری ندارند، کنار رنج و دردهای همه دانش آموزانی هستند که شاید امروز اینجا و آنجا و در خانواده های گرفتار چندان حال و حوصله ای ندارند.
به هر حال آنچه بر هر یک از ما از فقیر و غنی، کوچک و بزرگ، کودکستانی و دانشگاهی، تکلیف و وظیفه است این است که خوب باشیم، خوبیها را با مهربانی و محبت جبران کنیم و مطمئن باشیم که آنچه پیوند میان آدمها را قویتر و محکمتر میکند همین ابراز عشق، محبت و همدلی کردنهاست. پس باید بدانیم که پدر و مادر، خواهران و برادران و دوست و فامیل، همه و همه در این ابراز مهربانی کردن، کنار ما و با ما هستند و ما با آنان و کنار آنانیم.
اگر این کار را بکنیم نشان داده ایم که درسهای معلمان و مربیانمان را خوب آموخته ایم. اینکه عاشق هم باشیم، اینکه به همدیگر احترام بگذاریم، اینکه از میهن خود دفاع کنیم، اینکه زادگاه و شهرمان بهترین خانه و کاشانه ماست، از درسهایی هستند که در مهد و مدرسه، در دبیرستان و دانشگاه آنها را عینی و عملی میآموزیم و تجربه میکنیم.
هنوز صدای زنگ مدرسه و زمزمه های معلمان در ذهن و خاطره پدران و مادران است و همه خاطرات تلخ (که نه نمکین) و شیرین روزهای مدرسه را به یاد دارند. روزهایی که بابت تأخیر مورد بازخواست معلم قرار میگرفتند. روزهایی که برای خوش خط شدن، دوباره مشقها را از نو مینوشتند، روزهایی که برای در ذهن ماندن شعرهای زیبای شاعران بزرگ کشورمان، عاشقانه و مشتاقانه ساعتها آنها را در کوچه و خیابان برای حفظ زبان شیرین فارسی و هویت ایرانیمان زمزمه میکردند. روزهایی که...
همه و همه به ما آموختند و میآموزند که برای فردا (امروز) و امروز برای فردا آماده شویم تا راه و چاه را از هم تشخیص دهیم تا خوب و بد زندگی را بشناسیم، تا یار و غمخوار یکدیگر باشیم، تا میهن خویش را کنیم آباد، تا مراقب دامهایی که سر راهمان میگذارند باشیم و تو که بغض و کینه از معلم و مدرسه داری، تو که به قول خودت رانده مدرسه ای، تو که سرنوشتت را به خاطر به گفته خودت این و آن، عوض شده دیده ای، تو بهتر از همه ما میدانی که معلم راهنمای واقعی است. همان طوری که در روزهای فرار از مدرسه و مشق توجیه میکردی، امروز هم برای فرار از زندگی رو به توجیه آوردهای و دنبال مقصر میگردی. اشکالی ندارد، دیواری کوتاهتر از مدرسه و معلم و مربی نیست، تو هم روی این دیوار حرکت کن و راه برو، اما حرکت کن و راه برو، نشان بده هنوز جان داری، نشان بده که هنوز لااقل آدمی هستی که میتوانی بگویی، انتقاد کنی و داد بزنی و سهمی در کار و تلاش روزانه داشته باشی.
پس با دلی پاک و قلبی امیدوار، با شادیهایی که میتوانی و باید به دیگران هدیه کنی، تو هم بیا در جمع همه آدمها و در جشن پاسداری و بزرگداشت از مقام و شأن معلم شرکت کن. یادت باشد اگر خدای ناکرده جایی و روزی نامهربانی دیده ای، بدان که عیب از معلم تو نبوده و نیست، عیب از آنانی است که هیچ گاه نخواستند که معلم و مربی در جایگاه واقعی خودش باشد.
پس همه ما برای سعادت همه آدمها، کنار همه معلمان و مربیان، برای رسیدن به آرزوها و ایده الهایمان باید بکوشیم.
پس یک شاخه گل را به صورت نمادین به معلمان و اساتیدمان هدیه میکنیم تا نشان دهیم که ما هم عاشق دوستی و دوست داشتن و فردایی روشنتر هستیم.
یادمان نرود که از پدر و مادر تا یک دوست مهربان و از مدیر و مربی تا استاد و مشاور، همه و همه معلمان و مربیان عزیز ما هستند.
روز معلم بر عزیزان پرتوان عرصه علم و فرهنگ مبارک باد.