جمعه 2 آذر 1403 11/22/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

چهار شنبه 1 خرداد 1392 ، 14 : 18

کد خبر : 1940

از 0 نفر 0

پدر زبان پارسی

پدر زبان پارسی

منوچهر حبیبی: به محض چشم گشودن هر نوزادی صاحب ارث و دارایی­ هایی می­شود که یقینا باارزش­ترین ثروت او هستند. ثروتی مثل سرزمین، اعتقادات،...

به محض چشم گشودن هر نوزادی صاحب ارث و دارایی­ هایی می­شود که یقینا باارزش­ترین ثروت او هستند. ثروتی مثل سرزمین، اعتقادات، فرهنگ و... تا جایی که باید برای حفظ آنها از جان خود بگذرد. چرا که سرزمین، خانه و کاشانه اوست. جایی برای زیستن و پرورش یافتن و عرض اندام کردن. اعتقادات، همان باورهایی که با آنها به آرامش می­رسد و روح و روانش را به ساحل نجات می­رساند و فرهنگ همان مجموعه گرانبها که زینت زندگی است و با آن اصالت و تمدن خویش را معرفی می­کند. پس آیا اینها باارزش­ترین دارایی هر آدمی نیستند؟

و اما فرهنگ که ما را به دنیا معرفی می­کند، آمیخته با زبان ماست. زبانی که اولین مربی و معلمانش، پدران و مادران ما هستند، آنانی که ما را باید باارزش و اهمیت آن آشنا کنند. اما آیا واقعا چنین است؟ آیا در زمانی که فرزندان سنین خردسالی را می­گذرانند و والدین آنان را برای آموزش زبان دوم به آموزشکده­ ها می­برند، بیت شعری و یا تاریخچه­ ای از زبان و ادبیات شیرین فارسی را به آنان آموخته ­اند و یا از همان دوران کودکی، فارسی گریزی را به آنان می­آموزیم؟

به راستی چه وظایف و چه مسئولیت­هایی ما والدین، مربیان و اساتید در قبال فرزندان ایران و فرزندان خودمان داریم و این چنین آسان از کنار آن وظایف می­گذریم و اعتنایی به آنچه می­شود هم نداریم. تا روزی که کودک یا نوجوان و جوانان مان را بیگانه با زبان مادری خود می­بینیم. آنگاه است که همه کاسه و کوزه­ ها را بر سر معلم و دبیر فرزندانمان می­شکنیم و آنان را متهم به کم کاری و کوتاهی می­کنیم که چرا فرزند دبیرستانی و یا دانشگاهی­مان نه از زبان فارسی بویی برده است و نه سواد خواندن و نوشتن آن را آن طور که شایسته و بایسته است دارد. این دردی است که مدتهاست گریبان گیر زبان و ادبیات فارسی ما، زبانی که به شیرینی عسل توصیفش کرده­ اند می­باشد.

روز بازی استقلال با داماش گیلان در میان هیاهوی برد و باخت و در میان کلام گزارشگر بازی (مزدک میرزایی) اشاره به نام بازیکنی شد که نامش سهرابی بود و در لیست این اسم را به گفته گزارشگر این طور نوشته بودند: »سحرابی « ، سهرابی که در داستان­های شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی بارها و بارها در کنار نام پهلوان بزرگ ایرانی، رستم، نامش را برده است. همان داستانی که سرانجام نافرجامش به شعر »نوش دارو پس از مرگ سهراب «می­رسد.

صحبت از فردوسی به میان آمد، فردوسی کیست؟ اهل کجاست؟ چند سال زندگی کرد؟ چه خدمتی به مردم ایران نمود؟ اینها می­توانند فقط تعدادی از سوالاتی باشند که هر فرزند ایران به ذهنش خطور می­کند. بسیاری با اشراف کامل، فردوسی را می­شناسند، اما چه تعداد از ما ایرانیان با فردوسی­، با زبان و ادبیات فارسی، با شعر و شاعری، با فرهنگ و هویت ملی خود بیگانه ­ایم؟

چه تعداد از ما حتی نمی­دانیم که نام و شهرت ما ریشه در زبان و فرهنگ فارسی خودمان دارد؟ اگر با ایران و زبان شیرین فارسی بیگانه نبودیم که سهراب شاهنامه را سحراب نمی­کردیم. یک غلط املایی یا یک بیگانگی محض با ثروت ملی؟!

یقینا کسی انتظار ندارد که مردم مثل بلبل اشعار و دیوان فردوسی، سعدی، حافظ، پروین اعتصامی و... را از حفظ باشند اما انتظار داریم که فرزندانمان با زبان مادری و با فرهنگ خود بیگانه و غریبه نباشند. اگر احساس غرور و افتخار می­کنیم که فرزندانمان چند لغت خارجی و امثالهم را از بر کرده­ اند، چرا از خواندن چند بیت شعر فارسی، از داشتن اطلاعاتی از اساطیر و شعرای بزرگ ایران زمین لذت نمی­بریم؟

اینکه به فرزندانمان بگوییم فردوسی زبان و ادبیات فارسی را زنده کرده و آن را از ناخالصی­ها پالایش نموده، بیش از 30 سال (به روایتی تا 35 سال) از بهترین دوران زندگی­اش را وقف زنده نگه داشتن زبان مادری­مان کرده است، اهل قریه باژ از توابع طبران طوس (خراسان) بود، در سال 329 متولد شد و در سال 411 هجری از دنیا رفت و در طوس دفن شد، باارزش­ترین اثر فرهنگی ایرانیان »شاهنامه «را خلق کرد تا زبان فارسی جاودان بماند، در آثارش نهایت وطن پرستی را به خرج داده است تا ایرانی همیشه از استقلال و وطنش دفاع کند، همین چند جمله را چه تعداد و درصدی از ما ایرانیان باسواد و تحصیل کرده به نونهالان و کودکان­مان آموخته­ ایم تا آنان به فرهنگ ملی خویش، به آنچه که با آن باید به جنگ فرهنگ­های غیر اصیل بروند افتخار کنند؟

چند بیت شعر از ابرمرد تاریخ و فرهنگ ایرانی­مان که در دوران زندگی­اش با حب و بغض­های بیگانگان روبرو بود و در طول زندگی­اش با تجاوزات مکرر به سرزمینش مواجه گردید را می­دانند و می­خوانند؟ آیا اگر امروز به زبان شیرین فارسی سخن می­گوییم، واقعا ارزش و بهای آن را می­دانیم؟ آیا این بیت شعر فردوسی را که می­گوید:

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

را خوب درک می­کنیم؟ آیا در تقویم سالانه وقتی به روز 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی می­رسیم، یادی هر چند کوتاه از خالق باذوق شاهنامه می­کنیم؟ آیا یک جلد شاهنامه در کتابخانه کوچک خانه ­مان داریم؟ آیا چند بیت از اشعار فردوسی را می­توانیم زمزمه کنیم؟ آیا پاسدار خوبی برای سرزمین، اعتقادات و فرهنگ (زبان و ادبیات فارسی) خود هستیم؟

یادمان باشد این سه (سرزمین، اعتقادات و فرهنگ) با یکدیگر در هم آمیخته تا تو خود را یک ایرانی بدانی. یک ایرانی که مالک این دیاری و به خدا باور داری و به فرهنگ و شناسنامه­ات افتخار می­کنی.


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها