در هر کشوری با هر نظام سیاسی، فعالیت و رقابت سیاسی به شکل و شیوه های مختلف صورت میگیرد. در جایی فضای باز سیاسی موجب حضور همه طیفها میگردد، در جایی هم تنها فعالیتهای اجتماعی و سیاسی منحصر به یک گروه و یک حزب وابسته به نظام میگردد.
در کشور ما عمدتا فعالیتهای سیاسی توسط دو گروه اصلی و بیشتر شناخته شده چپ و راست صورت میگیرد. البته این چپ و راست با آن معنای شناخته شده اش تفاوت دارد. در گذشته چپ منحصرا به گروههای کمونیستی و سوسیالیستی اطلاق میشد، اما در طی بیش از 3 دهه گذشته، چپ در ایران به طیف معروف به اصلاح طلب و در مقابل راست به طیف معروف به اصولگرایان اطلاق میگردد. هر چند هم جناح اصلاح طلبان و هم جناح اصولگرایان به زیر مجموعه های متعدد تقسیم میشوند، اما طی این 3 دهه اصولا این دو جناح و گروه سیاسی در رقابتهای انتخاباتی از ریاست جمهوری تا مجلس و اخیرا در شوراهای شهر و روستا حضور داشته اند.
و اما در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری که بعد از تأیید صلاحیتها 8 کاندیدا اجازه فعالیت و رقابت یافتند، در مجموع 6 چهره وابسته به طیف اصولگرایان و دو چهره که یکی خود را اصلاح طلب و دیگری خود را اعتدالگرا معرفی کردند، شرکت داشتند. هر چند هر 8 کاندیدا در سنوات گذشته و یا در دولتهای مختلف دارای سمتهای اجرایی بودند، اما از نظر پتانسیل و توانایی، کاندیداهای این دوره در رقابتهای انتخاباتی شرایط خاص خود را داشتند.
از قالیباف شهردار تهران که دارای سابقه نظامی گری بود شروع میکنیم که در کارش در سمت شهرداری پایتخت به موفقیتهایی دست یافته بود. بعد از او سعید جلیلی عضو ارشد در هیأت مذاکره کننده هسته ای بود. محسن رضایی که او نیز سابقه نظامی گری داشته است و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود کاندیدای دیگر این دوره بود. خوب از اصلاح طلبان باید از عارف گفت که او در دوره ریاست جمهوری خاتمی معاون اول رییس جمهور بود و از ابتدا خود را اصلاح طلب معرفی کرد و پا به صحنه رقابتهای انتخاباتی گذاشت. و اما دیگر اصولگرای این دوره غرضی بود که در گذشته به سمت وزیر نفت و پست و تلگراف نیز رسیده بود. حداد عادل نیز که در شورای انقلاب فرهنگی عضو است کاندیدای دیگر اصولگرایان بود و روحانی چهرهای که مهمترین سمت اجراییاش عضو ارشد هیأت مذاکره کننده در مناقشه هستهای در دوران هاشمی و خاتمی بود از ابتدا عدم وابستگی خود را به گروه خاصی اعلام کرد و گفت او اعتدال گرا و خواهان تغییر در وضعیت مدیریت اجرایی کشور است. و اما کاندیدای دیگر شناخته شده در طیف اصولگرایان کسی جز ولایتی نبود. او نیز سالها در پست و سمت وزیر امور خارجه خدمت کرده بود و در این دوره از رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری حضور داشت.
با وجودی که همه این کاندیداها در پست و سمتهای اجرایی طی 3 دهه گذشته فعالیت داشته اند اما شناخته شده ترین آنان همانا قالیباف و جلیلی بودند. هر چند رضایی نیز طی 3 دوره و به ویژه در دوره دهم کاندیدای ریاست جمهوری بود، تا حدودی از دیگر کاندیداها شناخته شده تر به حساب می آمد.
و اما صدا و سیما به اصطلاح متولی اصلی تبلیغات این 8 کاندیدا گردید و بعد از مناظره اول که ناموفق بود در مناظره دوم که به فرهنگ و اقتصاد اختصاص یافت و در مناظره سوم تا حدودی موجب تحرک در جامعه و رقابت اصلی بین کاندیداها گردید. در واقع مناظره سوم، کاندیداها به دفاع از عملکرد خود پرداختند و همین شیوه برگزاری مناظره که تا حدودی میتوانست منجر به شناخت بیشتر رأی دهندگان گردد، خود باعث شد تا هر کاندیدا به نوعی گرایش و تفکر سیاسی معروف گردد. مثلا در مسایلی مثل تنش زدایی ولایتی، در بحث مسأله هسته ای جلیلی، در بحث تعامل عارف، در امور اقتصادی رضایی و فرهنگ حدادعادل چهره گردیدند که سیاست آتی خود را حول آنها بنا میکنند و از اولویتهایشان به حساب میآیند و اما غرضی که تقریبا به چهرهای منفعل تبدیل شده بود تا انتهای رقابتها ماند و همان شیوه را ادامه داد.
بحث اصلی در مناظره سوم و در واقع چهره های اصلی روحانی و قالیباف بودند که به همه مسایل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و از همه مهمتر تعامل و تنش زدایی و حتی روی بحث تحریمها پافشاری کردند و از پایان مناظره ها تا پایان ساعات تبلیغات، مورد توجه بیشتر مردم و رأی دهندگان قرار داشتند.
به هر حال حضور تعداد زیاد کاندیداها و به ویژه 6 کاندیدای اصولگرا، شکی باقی نگذاشته بود که انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد. کناره گیری حدادعادل به نفع اصولگرایان نیز تغییری در شکل گیری ائتلاف در میان جناح اصولگرایان ایجاد نکرد. ماندن 5 کاندیدای آنان در مقابل عارف و روحانی تا روزهای پایانی ادامه یافت تا اینکه عارف با توصیه اصلاح طلبان به نفع حسن روحانی کناره گیری کرد.
و اما روحانی که خود را تا آخرین لحظه اعتدالگرا معرفی کرد، با رو آوردن اصلاح طلبان، تنها رقیب مقابل اصولگرایان گردید تا همه چیز به روز 24 خرداد روز رأی گیری موکول شود.
حال پس از اعلام نتایج و انتخاب حسن روحانی به مقام ریاست جمهوری یازدهم، آن هم با این پیروزی قاطع در مقابل اصولگرایان، میتوان تا حدودی به نقطه نظرات مردم در پایان رأی گیری دست یافت. اینکه از 36704156 رأی مأخوذه و 35458747 رأی قابل قبول، حسن روحانی با 18613329 رأی و 50/7 درصد آرا اول میشود، دلالت بر خواست و حمایت مردم از سیاستهای اعلام شده وی دارد.
همان طور که 6077292 تن و 16/6 درصد آرا به سیاست قالیباف و 168946 تن و 11/4 درصد آرا به نظر جلیلی و 3884412 تن و 10/6 درصد آرا به برنامه رضایی و 2268753 تن و 6/2 درصد آرا به نظرات ولایتی و 446015 تن و 1/2 درصد آرا به نقطه نظرات غرضی رأی دادند، حال اگر آرای 1245409 کاندیدای هفتم (کسانی که رأی باطله دادند) را در نظر نگیریم، یعنی 3/000 درصد از کل آرا را به حساب نیاوریم، حسن روحانی با 50/7 درصد آرا در مقابل 46/000 درصد آرای جمع اصولگرایان به پیروزی رسیده است.
خوب چنین پیروزی قابل توجهی که مجموع آرای طیف اعتدالگرایان جامعه و اصلاح طلبان است، بیانگر این است که بسیاری از مسئولین به نظرات و خواست مردم احترام بگذارند و در بحثهایی مثل تنش زدایی مسأله و مناقشه هسته ای، بحث برطرف کردن و لغو تحریمها و از همه مهمتر موضوع و بحث اقتصادی که مستقیما با رفاه و معیشت مردم مربوط میشود، نظرات و سیاستهای خود را منطبق با خواست مردم سازند. چرا که علیرغم آنکه این انتخابات ریاست جمهوری بود، تا حدودی نظرسنجی و همه پرسی روی مسایل مختلف نیز میتواند باشد.