آنچه زندگي شما را مي سازد، آنچه احساسات شما را شكل مي دهد، آنچه باورهاي شما را رقم ميزند و آنچه رفتار و عكس العمل هاي شما را باعث ميشود، اتفاقات و رويدادها نيستند بلكه نوع برداشتي است كه شما از اتفاقات و رويدادها داريد .
اگر برداشت هاي خود را از رويدادهاي اطراف تان عوض كنيد و به جاي توجه كردن به بخش هاي منفي يك واقعه، روي قسمت مثبت آن معطوف شويد مي توانيد احساسات سازنده و لذت بخشي را در خود پديدار كرده و از توليد احساسات منفي در خود جلوگيري كنيد. اين كار به مرور مي تواند حس رضايتمندي شما را از زندگي تقويت كرده و در جهت توليد شادي درونيِ بيشتر كمك تان كند. چندي پيش خانم جواني براي مشاوره به من مراجعه كرد و اظهار داشت كه از دست بدجنسي هاي اطرافيان و سختي هاي روزگار ) ! ( به ستوه آمده است تا جايي كه از زندگي بيزار شده و حال و حوصله ي هيچ كس و هيچ كاري را ندارد. احساس مي كند شديداً افسرده شده و ديگر رمقي براي ادامه ي زندگي ندارد. وقتي علت را جويا شدم گفت كه حسادت هاي زن برادرش امانش را بريده و كار را به اينجا رسانده است. برايم توضيح داد كه زن برادرش چشم ديدن او را ندارد و همواره به او حسادت مي كند. وقتي كه داشت داستان حسادت هاي زن برادرش را با آب و تاب برايم تعريف مي كرد لبخندي زدم و درحاليكه خودم راخوشحال و راضي نشان مي دادم گفتم :
- به به ! چقدر خوب !
از اين حرف من حسابي تعجب كرد و در حالي كه جا خورده بود با ناراحتي گفت :
- منظورتان چيست؟ كجاي اين قضيه خوب است؟
مكث كوتاهي كردم و در جوابش گفتم :
- بيا اين مسأله را از زاويه ي ديگري نگاه كنيم. مي داني چرا زن برادرت به تو حسادت مي كند؟ فكر مي كني اين كار را به خاطر بد جنسي اش انجام ميدهد؟ آيا گمان مي كني او به خاطر پدر كشتگي كه با تو دارد به تو حسادت ميكند؟ يا اين كه چون پدر و مادرش خوب تربيتش نكرده اند حسود بار آمده است؟
تا خواست حرفي بزند جلويش را گرفتم و ادامه دادم :
- اگر درباره ي هر كدام از اين سه گزينه مي خواهي صحبت كني بايد بگويم كه داري اشتباه مي كني. حسادت زن برادرت در درجه ي اول به خاطر بدجنسياش يا ضعف تربيتش يا پدر كشتگي كه فكر مي كني با تو دارد نيست. حسادت او قبل از هر چيز به اين دليل است كه او تو را در مواردي از خودش بالاتر و سرتر مي بيند و چون نمي تواند اين مساله را تحمل كند حس حسادتش تحريك مي شود و به تو حسودي مي كند. اين كه ديگران به تو حسودي كنند نشان مي دهد كه تو از نظر آنها آدم بزرگ و قابل اهميتي هستي. حسادت آنها اين پيام را به تو مي دهد كه از ديدگاه آنها آنقدر مهم هستي كه حسادت شان را بر انگيزي. به خاطر داشته باش كه هيچ كس به يك گدا حسادت نمي كند چون چيزي ندارد كه بشود به آن حسادت كرد. شايد اين ضرب المثل را شنيده باشي كه مي گويند : < هيچ كس به سگ مرده لگد نميزند .>
دقايقي را در اين مورد با او صحبت كردم تا توانستم ديدگاهش را تغيير دهم. وقتي زاويه ي ديدش تغيير كرد همه چيز به يكباره دگرگون شد. وقتي از دفتر من خارج مي شد برق شادي در چشم هايش موج مي زد. بعدها او را در يكي از سخنراني هايم ديدم و برايم تعريف كرد كه ديگر از حسادت هاي اطرافيان ناراحت نمي شود. نه تنها ناراحت نمي شود بلكه با شادماني به دنبال امتياز ويژهاي در خود مي گردد كه باعث حسادت آنها شده است .
احتمالاً شما هم اين جمله ي معروف را شنيده ايد كه مي گويند :
هميشه نيمه ي پر ليوان را ببينيد
عمل كردن به اين جمله ي به ظاهر ساده و پيش پا افتاده تأثير شگرف و عميقي بر طرز فكر و نوع احساسات شما دارد. در نظر داشته باشيد كه به طوركلي هيچ چيز به خودي خود خوب يا بد نيست بلكه اين طرز تفكر، نحوهي نگرش و نوع برخورد ذهني شما با مسايل است كه موضوعات مختلف را خوب يا بد جلوه مي دهد و طبيعتاً نوع برداشت شما از رويدادها و نوع بهرهگيري تان از آنهاست كه نتايج خوب يا بد را براي تان به ارمغان مي آورد .
با اين توصيف طبيعي است كه اگر ديدتان را عوض كنيد و اتفاقات پيش آمده را از زاويه ي ديگري ببينيد بسياري از نتايج را به گونه اي ديگر دريافت خواهيد كرد به گونه اي كه بيشتر و بهتر بتوانيد از زندگي بهره برداري كنيد .
براي بالا بردن سطح شادي و آرامش دروني زندگي تان چاره اي نداريد جز اين كه فرهنگ مثبت انديشي را در خود ايجاد كنيد. بايد با نگاهي عميق تر به رويدادهاي زندگي بنگريد. بايد بتوانيد از دل هر واقعه اي ( حتي اگر واقعهاي ناگوار باشد ) قسمت هاي مثبت و مفيدش را استخراج كنيد. بايد ياد بگيريد كه به بخش هاي خوب و سرشار زندگي با ريز بيني و دقت نظر بيشتري توجه كنيد تا هم بتوانيد از زندگي تان بهره و لذت بيشتري ببريد و عواطف سازندهاي چون احساس خوشبختي، شادي، شكر گزاري، شور و شوق، رضايتمندي و عشق را در خود تقويت كنيد و هم اين كه بتوانيد در پرتو اين عمل آگاهانه از آينده ي بهتر و لذت بخش تري برخوردار شويد .
البته نكته اي كه ذكر آن را در مورد مثبت انديشي لازم و ضروري مي دانم در مورد تعريف نادرستي است كه بعضي ها از مثبت انديشي دارند. به خاطر داشته باشيد كه مثبت انديشي به معناي انكار واقعيت ها، فرار از حقيقت و گول زدن خود با كلمات و الفاظ نيست. مثبت انديشي به معناي پنهان شدن پشت مجموعه اي از افكار و نظرات غير واقعي و ساده لوحانه نيست. مثبتانديشي اصلاً به اين معنا نيست كه در بدترين شرايط به سر ببريم و بگوييم به به چه شرايط خوبي ! مثبت انديشي به اين معنا نيست كه سرمان را مثل كبك در برف حماقت فرو ببريم و حقايق را انكار كنيم .
مثبت انديشي يعني ارزيابي كردن رويدادها به صورت واقعي، كامل، آگاهانه و به دور از تعصب و عادت. مثبت انديشي يعني كمتر توجه كردن به قسمت هاي منفي هر واقعه ( نيمه ي خالي ليوان ) و در عوض در كانون توجه قرار دادن نكات مثبت و انرژي بخش آن ( نيمه ي پر ليوان .) مثبت انديشي يعني استخراج نتايج مثبت از دل رويدادهاي ظاهراً منفي و ناخوشايند .
مثبت انديشي يعني برخوردار بودن از افكاري سالم براي برخوردار شدن از احساساتي مثبت و عكس العمل هايي منطقي و حساب شده .
در نظر داشته باشيد كه آنچه اهميت دارد خود واقعه نيست. در حقيقت اين رويداد ها نيستند كه مي توانند احساسات خاصي را در شما پديدار كنند بلكه اين نوع نگاه شما و چگونگي برخورد ذهني تان با مسايل و تفسير و تعبيري كه از هر اتفاق داريد است كه اهميت دارد و به هر رويداد رنگ و بو و معنا ميبخشد. دكتر كاوي در اين زمينه مي گويد : < آنچه در سرتان مي گذرد جهانتان را مي آفريند .> آلبرت انيشتين، فيزيكدان معروف نيز جمله اي با همين مضمون دارد .
بنابراين براي برخورداري از يك زندگي بهتر و شادتر، قبل از هر چيز بايد نوع نگاه مان را عوض كنيم، بايد زاويه ي ديد خود را تغيير دهيم و مسايل را به شكل ديگري ببينيم و به قول سهراب سپهري :
< چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد >
اگر خداي ناكرده روزي از زندگي تان آنقدر خسته و دلزده شديد كه آرزوي مرگ كرديد پيشنهاد مي كنم به بخش بيماران سرطاني بيمارستان ها سري بزنيد تا در آنجا كساني را ببينيد كه لحظه لحظه از خداوند فرصت ميخواهند تا بيشتر زندگي كنند. پيش از آن كه بابت فرزندي كه داريد ناشكري كنيد و يا خود را بابت داشتن چنين فرزندي سرزنش كنيد، به زن و شوهرهايي بينديشيد كه سال ها در آرزوي بچه دار شدن مي سوزند و تلاش مي كنند و هزينه مي كنند و موفق نمي شوند .
اگر روزي خواستيد از غذايي كه مي خوريد ايراد بگيريد و عصباني شويد و ناشكري كنيد، به ميليون ها نفري بينديشيد كه اصلاً چيزي براي خوردن ندارند، به آنهايي كه آرزوي خوردن چنين غذايي را دارند .
اگر از شغلي كه داريد چندان راضي نيستيد و يا اين كه در كار حرفه اي خود با مشكلي مواجه شده ايد كه حسابي حال تان را گرفته است، به جاي عصباني شدن و به زمين و زمان بد و بيراه گفتن و به جاي افسرده شدن و خود را بد شانس و بدبخت تلقي كردن، به كساني فكر كنيد كه مدت هاست بيكارند و آرزو دارند شغلي مثل شغل شما داشته باشند .
در نظر داشته باشيد كه به هر واقعه اي مي توان به شكل ديگري نگاه كرد و نتايجي جديد استخراج نمود. هر رويدادي هر چقدر هم كه منفي و ناراحت كننده باشد مي تواند در دل خود پيام مثبت و سود مندي داشته باشد و من و شما اگر بخواهيم با شادي و آرامش دروني بيشتري زندگي كنيم چاره اي نداريم جز اين كه نحوه ي نگرش خود را به مسايل به شكلي قرار دهيم كه در خدمت منافع و مصالح ما باشد .
نحوه ي نگرش نقش بسيار موثر و غير قابل انكاري در ميزان شادي و آرامش دروني افراد دارد. با تغيير دادن نحوه ي نگرش به راحتي مي توان افكار، احساسات و رفتار را تغيير داد و اگر اين كار را به صورت آگاهانه و منطقي انجام دهيم بدون شك مي توانيم سطح كيفي زندگي خود را بالاتر ببريم .