پیرو اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، واکنشها به نتیجه آن کم و بیش از سوی محافل خبری و کارشناسان داخلی و خارجی ادامه دارد.
برخی آن را غیر منتظره و پیش بینی نشده توصیف کردند، برخی هم میگویند انتظار رقم خوردن چنین نتیجهای را داشتهاند. حقیقت امر این است که براساس آرای اعلام شده وزارت کشور، پیروزی حسن روحانی تا حدودی همچنان غیرمنتظره بود. به همین دلیل بهترین و نزدیکترین پیش بینیها، همان مورد 2 مرحله ای شدن انتخابات بود. یعنی اگر آرای کاندیداهای اصولگرایان را از آرای حسن روحانی کم کنیم، به اختلاف آرایی معادل 1600/000 رأی میرسیم.
خوب چنین اختلاف نسبتا نزدیکی حکایت از آن دارد که پیش بینی دو مرحله ای شدن انتخابات بسیار محتملتر بوده است.
به هر حال امروز کسی به این قبیل واکنشها و موضعگیریها توجهی ندارد. اما واقعا اگر به رأی و نظر مردم و اصولا به برگزاری انتخابات باور داریم، باید از روند و چیزی دفاع کرد که احقاق حقوق مردم است. اینکه برخی در داخل با این حقیقت نمیتوانند کنار بیایند بسیار دردناک است.
متأسفانه باخت همیشه تلخ و ناگوار و پیروزی شیرین و خجسته است. بنابراین واکنش برخی از چهره های اصولگرا و رسانه های وابسته و منتسب به اصولگرایان هنوز نتوانسته اند با این نتیجه و خواست مردم کنار بیایند و ای کاش فقط آن را ریشه یابی میکردند. ای کاش فقط به سیاستهای غیر واقع بینانه خود نگاهی میانداختند و دهها مورد و نشانه دیگر که جای بیان و اشاره به آنها اینجا نیست.
آنچه که از همه تعجب برانگیزتر است حمله به حضور و دیدگاههای رقیبشان است. چرا که اصولگرایان، رقیب خود را در عرصه رقابت سیاسی داخلی، اصلاح طلبان میدانند. بنابراین واکنش تند و تهدید آمیز حسین شریعتمداری از روزنامه کیهان در همین راستاست. او نتیجه انتخابات و پیروزی حسن روحانی را ناشی از عدم رضایت از عملکرد اصولگرایان نمیداند که پیروزی اش را نیز به خاطر سیاستها و پیوستگی اصلاح طلبان با دیدگاههای اعتدالگرایانه روحانی هم نمیداند. اصولا اعتقاد ایشان بر این است که اصلاح طلبان و طیفهای سیاسی چون آنان نه تنها حق شرکت در انتخابات را نداشته و ندارند، که نباید منتخب انتخابات را به ایشان نسبت داد.
متأسفانه ورای این نوع نگاه انحصار گرایانه و اقتدارگرانه که به حذف همه جانبه رقیب سنتی خود اختصاص دارد، ظاهرا ایشان هیچ توجهی به خواست و مطالبات مردم ندارد.
از سوی دیگر برخی به عدم رضایت عمومی از اصولگرایان این طور مینگرند که اگر فلانی به نفع این و یا آن کنار میرفت و یا ائتلاف اصولگرایان شکل کاملی میگرفت، نتیجه به گونه ای دیگر میشد. دقیقا اگر چنین هم میکردند بهترین نتیجه برایشان تنها دو مرحلهای شدن انتخابات بود و این بدان معنا نیست که آرای اصولگرایان این دور و در این دوره بیش از همین 46 درصد بود، این بدان معناست که عملکرد و نوع نگاه و رفتارشان با آنچه مردم انتظار داشته اند، این نتیجه را رقم زده است.
برای مثال اگر همه آن 50 میلیونی که واجد شرایط رأی دادن بودند را به هر شکل پای صندوق رأی میآوردند، اگر با خوش خیالی تمام همه آنانی که با انگیزه های مختلف و متفاوت پای صندوقهای رأی نیامدند را از نظر سیاسی و مطالباتشان مثل این 36/700/000 تنی که رأی دادند تصور کنیم، از کل آرا و براساس اعلام وزارت کشور معادل 25/350/000 تن به حسن روحانی و 23/100/000 تن به کاندیداهای اصولگرایان رأی میدادند و کمتر از 2000/000 تن نیز رأی باطله داشتند.
بنابراین هر چند این برآورد احتمالی براساس اطلاعات آماری وزارت کشور میتواند استخراج گردد و هر چند هیچکس نمیتواند با قاطعیت بگوید این 26 درصدی که پای صندوقهای رأی نیامده اند دارای چه نوع نگرش و دیدگاهی هستند، اما اگر اصولگرایان اذعان به رویگردانی بخش قابل توجهی از جامعه از آنان نکنند این بدان معناست که 13/000/000 تنی که رأی ندادهاند رأی شان متعلق به هواداران و پیروان طیف اصولگرایان است که این بدترین و یا ساده لوحانه ترین نگاه به مردم و خواست بخشی از جامعه است.
بنابراین آنچه به برخی از آقایان و طیف اصولگرایان باید گفت این است که به جای نادیده گرفتن خواست و مطالبات مردم، به جای توجه نکردن به نیازهای مردم، به خود فریبی نپردازند، به این نکته توجه داشته باشند که ایران مال همه مردم است. ایران سرزمین مهر ودوستیهاست و آنچه میتواند مردم را از بخشی از نظرات، دیدگاهها و تفکرات دور کند، همانا نادیده گرفتن آنان است.
ای کاش فقط میدیدند که عملکرد چند ساله شان در مدیریت کشور و دولت تا چه حد در جلب مردم ناکارآمد بوده است.
بحث شایسته سالاری به کلی کنار گذاشته شده است، بحث مدیریت اجرایی و اداری را به این سمت بردند که مسئولین ادارات و فرمانداریها و بخشداریها و امثالهم نیز باید به طور کامل به جناح و طیف اصولگرایان داده میشد. حتی روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت که میتوانست خط اعتدال را پیشه کند، باید رنگ و روی اصولگرایانه پیدا میکرد که کرد.
بنابراین امروز عاقلانه است که با توجه به خواست مردم (نتیجه انتخابات) بیدار شویم.
پس خوب و شایسته است در هر خط، جناح و طیف سیاسی حرکت میکنیم، به حقوق و مطالبات مردم گردن بگذاریم.
بدانید و مطمئن باشید که این مردم با هیچ طیف و گروهی عقد اخوت کورکورانه نبستهاند و هرگاه احساس کنند که حقوق و مطالباتشان نادیده گرفته میشود، از حمایت و پشتیبانی خویش دست برمیدارند. خواه اصلاح طلبان و یا اصولگرایان حاکم باشند. خواه احمدی نژاد به اصطلاح عدالت محور و یا حسن روحانی اعتدالگرا مدیریت اجرایی و امور روزمره را در اختیار داشته باشد، حرف آخر این مردم را باید باور کرد تا مردم نیز ما را باور کنند.
به این مردم باید احترام گذاشت تا به ما احترام بگذارند. باید به مردم دست یاری داد تا آنان نیز دست ما را بگیرند و از ما پشتیبانی کنند. باور کنید این مردم، مالک و صاحب حقیقی این مرز و بوم هستند، پس اراده آنان باید محور تصمیمات همه ما باشد.