اولین وظیفه مسئولین چه با رأی مستقیم و یا غیر مستقیم به منصبی گمارده میشوند، همانا پاسخگویی است. یعنی در مقطعی هر مسئولی باید عملکرد خود را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد تا مردم از کم و کیف امور خود و کشورشان، از مسایل و مشکلات، از قدرت و توانمندی خویش، آگاه شوند. تا باور کنند که مردم ولی نعمت هستند، شعار نیست و مسئولین به مردم واقعا احترام میگذارند و آنها را باور دارند.
اما شیوه پاسخگویی و اطلاع رسانی هم بسیار مهم و شفاف باید باشد. چه بسا عملکردهای ضعیف، با یک مصاحبه رادیو و تلویزیونی یک طرفه، بسیار مثبت و مفید ارزیابی شود. منظور از یک طرفه و یک جانبه این است که مسئولی، دیدگاه و باورهای خود را بگوید و در مقابل آنچه که ادعا میکند، مورد نقد و کنکاش قرار نگیرد و یا به صورت ابهام آمیز در سطح جامعه انعکاس یابد.
شاید بارها شاهد حضور احمدی نژاد در تلویزیون بودهاید. او که روزهای پایانی دولت دهم خود را پشت سر میگذارد، روز چهارشنبه 12 تیرماه جاری نیز به تلویزیون آمد تا با مردم سخن بگوید، تا از عملکرد خود دفاع کند. البته او به مدت 8 سال ریاست دولتهای نهم و دهم را در اختیار داشت و این مدت (8 سال) اگر متوسط عمر هر ایرانی را 65 سال فرض کنید، معادل یک هشتم از عمر همه کسانی است که از سال 1384 تا 1392 زندگی کردهاند، سهم و نقش او در آنچه بر زندگی مردم گذشته، بر مدیریت و اداره کشور، توانمندی و رشد و اعتقاد به باورهای ملی و مذهبی مردم، گذشته، بسیار مهم بوده است.
حال با یک مصاحبه کوتاه در تلویزیون و گفتن از آنچه گذشت، کمی غیر معقول است و تا حدودی میتواند برای خالی نبودن عریضه صورت گرفته باشد. نشستن مردم پای تلویزیون و سؤال و جوابهای مجری (حیدری) را از محمود احمدینژاد شنیدن، خود به خود موجب طرح دهها سؤال بی پاسخ در ذهن مردم گردیده است. سؤالاتی که تنها میتواند با برگزاری چند مناظره رادیو تلویزیونی تا حدودی برطرف و یا پاسخ داده شوند.
طی این دو دوره و ظرف این 8 سال، دولت مسئول هر آنچه در حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، هنری، علمی، معیشتی و... رخ داده بوده است که حتی اگر تیتروار به مسایل و ابهامات آنها اشاره گردد، گنجاندن آنها در چند برنامه هم امکان پذیر نیست. پس دفاع احمدی نژاد از عملکرد خود، آن هم با آن شیوه ای که در آخرین حضورش در تلویزیون انجام گرفت، نمیتواند موجب رفع ابهامات و رضایت کامل مردم باشد.
وقتی در مناظرات تلویزیونی ریاست جمهوری، برخی از کاندیداها به نقد و انتقاد از عملکرد دولتهای نهم و دهم میپرداختند، شنیده شد که دولت نیز برای پاسخگویی، از صدا و سیما تقاضای وقت و برنامه کرد، اما چنین اتفاقی نیفتاد. خوب در عوض، در فرصتهای مختلفی که در اختیار احمدی نژاد بود، او میتوانست فهرست وار و یا موردی، به برخی از انتقادات پاسخ دهد که وی نیز ترجیح داد این کار را نکند و باز با کلی گویی، بگوید همه چیز درست انجام شده، همه چیز فراهم است و دولت بعدی چه خوشبخت و خوش شانس است که جانشین دولت دهم (احمدی نژاد) میگردد. اما آیا واقعا چنین است؟ آیا مردمی که یک قسمت از هشت قسمت عمر خود را با دولتهای نهم و دهم سپری کردهاند از این به بعد ثمره آن همه سختی و فشار را میچینند؟ آیا وقتی محسن رضایی یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیروان آورد و گفت این اسکناس ارزش و بهایش ظرف یک سال به 300 تومان رسیده است، سخن و ادعای غیرواقعی گفته و کرده است؟
گمان نمیکنم هیچکس در ایران با این صحبت مشکلی داشته باشد که پول ملی ما در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی هم ارزش و بهایش به مراتب بیش از این هشت سال دولتهای نهم و دهم اعتبار داشته و ارزشش حفظ شده است.
اگر بحث درآمدهای نفتی به میان آمد، طی این مدت و به طور متوسط ما سالانه بیش از 100 میلیارد دلار درآمد خالص نفتی داشته ایم. اگر مشکل تورم و گرانی را به عملکرد اقتصادی ایشان اضافه کنیم، گمان میکنم با بخش اقتصادی سخنان ایشان در تضاد کامل باشد و آنچه که وی از آن به نام معیشت و رفاه یاد کرد، دور از واقعیت برای بخش عمدهای از جامعه است. در بعد سیاسی، در امور بین الملل همچنان ما با مشکلات متعدد روبرو بوده وهستیم. حتی در روابط بین الملل با چالشهای تازه ای روبرو بودهایم. طی این هشت سال برای باز شدن فضای سیاسی عملا کاری صورت نگرفته است. قانون احزاب به کلی کنار گذاشته شده است. فعالیت رسانه ها همچنان محدود و شمار مطبوعات و نشریات تقریبا ثابت مانده است.
در بعد فرهنگی، نشانه های آشکاری از دلسردی و زدگی در میان قشر تحصیل کرده و دانشگاهی هویداست. به فرهنگ عمومی توجه نشده است، سیستم آموزشی ما در آموزش و پرورش به 50 سال پیش بازگردانده شده است. اگر وارد عرصه اجتماعی شویم معضلات اخلاقی و مشکلات بسیاری گریبان نسل جوان و خانواده ها را گرفته است. بحث ارجاع 6 میلیون پرونده به قوه قضاییه آن هم در عرض یک سال، خود گواه عمق مشکلات اجتماعی جامعه ماست.
چطور میتوان چشمان خود را به روی بیکاری و بیکار شدن بیش از 3 میلیون نیروی جویای کار بست که بسیاری از آنها دارای مدارک دانشگاهی و فارغ التحصیلان مراکز آموزش عالی هستند. در امور هنری و ورزشی، آیا برنامه ها و طرحهای بنیادی به مرحله اجرا گذاشته شده است؟ یعنی ما ساختاری کار کرده ایم؟ اگر افتخار آفرینی فرزندانمان در فوتبال و والیبال با غیرت و همت ایرانیشان نبود، چه حرفی برای دفاع از عملکرد ورزشی خود داشتید؟ چند استادیوم و ورزشگاه در سراسر این کشور احداث و به بهره برداری رسیده است؟
اگر بحث صداقت و پاکی و دفاع از عملکرد مسئولین در سمتهای اجرایی است، چطور میتوان از اختلاسهای کلان نگفت؟ چطور میتوان به بازنگرداندن مطالبات بانکها که دارایی کشور و مردم اشاره نکرد؟ چطور میتوان از عدم پایبندی به ممیزی و حسابرسی نگفت و تنها ادعای پاکترین دولت را کرد؟
یقینا همان طوری که اشاره کرد طی این هشت سال در بخشهای مختلف مدیریتی و اجرایی، ما با چالشهای فراوان مالی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امثالهم روبرو بوده ایم که شاید پیرامون آنها کارشناسان و محققین کتابها بنویسند و مقالات بسیاری ارایه کنند.
شاید مهمترین مشکل طی این هشت سال، زیر پا گذاشتن قانون و مقررات بود، آن هم از سوی کسانی که اولین وظیفه شان، دفاع و حفظ قانون بود.
اگر نگاهی به آنچه طی نزدیک به 150 سفر استانی رخ داد بیندازید، میانگین زمان تصویب مصوبه های دولت به چند دقیقه نمیرسد. یعنی در تصمیم گیری برای مشکل و یا سرنوشت مردم نیازی به کارهای کارشناسانه و برنامه ریزی شده نبوده است. کافی بود به هر آنچه به ذهن ایشان رسیده و یا ارایه شده توجه گردد و خوب چنین روندی باعث شده که امروز دولت، دهها و بلکه صدها طرح و مصوبه را رها کند و بلاتکلیف بگذارد.
در بحث انرژی هسته ای و مشکلات ناشی از آن تا آن زمان که لازم بود احمدی نژاد شعاری عمل کرد، به قطعنامه های تحریمها وقعی نگذاشت و امروز همه مشکلات و یا بخشی از آن را ناشی از همان تحریمها اعلام کرده است و خود و دولتش را در به وجود آمدن این مشکلات مبرا معرفی میکند.
ای کاش در مصاحبه تلویزیونی این چنین قاطعانه روی حرف و ادعاهایش پافشاری نمیکرد، ای کاش بعد از اداره دو دولت، کمی حساب و کتاب و کمی با ارقام واقعی و حساب شده به سؤالات پاسخ میداد.
صحبت از ثروتمند شدن مردم کرد. یقینا اگر دارایی مردم را در سال 1384 (شروع به کار احمدی نژاد) با سال 1392 (روزهای پایانی دولت دوم احمدی نژاد) مقایسه کنید میبینید خودروی چند میلیونی مردم چند ده میلیونی شده، خانه و مسکنی که در اختیار دارند از چند ده میلیونی به چند صد میلیونی رسیده است، لوازم خانگی و برقیشان نیز کمتر از چند میلیون بها و ارزش ندارند. اما تنها مشکلی که دارند، باید دار و ندارشان را با همه فرزندانشان تقسیم کنند. باید دار و ندارشان را دو دستی بچسبند چرا که توان تعمیر و تجهیز و تبدیل به احسن کردن آنها را ندارند.
بله واقعا مردم ثروتمند شدهاند، ثروتمندانی که فقیرند. اما شکی نداشته باشید که شماری از رانت خواران، فرصت طلبان و سودجویان ثروتمند شده اند، ثروتی که ناشی از بیثباتی بازار، ناشی از رانت خواری، ناشی از دلالی و واسطه گری است. واقعا سیاستهای پولی و ارزی ایشان یقینا اگر برای اکثریت مردم ایران مشکل ساز بوده است لااقل بخشی از سودجویان را به ثروتهای نجومی رسانده است. سودهایی که بخش عمده ای از صنعت کشور و تولید را از بین برده است، کشاورزی را به انفعال کشانده است، موجب رونق کار سودجویانی شده است که امروز با بالا و پایین شدن ارز به سود سرشار در واردات، از گندم و برنج تا کالاهای بیکیفیت چینی مشغولند.
یقینا اگر از عدالت بگویند امروز فاصله ها چنان زیاد شده و افزایش یافته است که بسیاری از مردم توان تدارک یک مسافرت چند روزه را ندارند، با هواپیما سوار شدن خداحافظی کردهاند، همان هواپیمایی که میانگین بهره جستن از آن برای ایرانیان نسبت به امروز بسیار بسیار بیشتر بود. از صرفه جویی هم نگویید، همین قدر که ایشان در سفرهای خارجی پرشمار به سازمان ملل و اخیرا به مسکو رعایت الگوی مصرف و کاهش هزینه را میکنند، در مقابل مردم بابت عدم تمکن مالی از خیر خیلی از خریدها و برطرف کردن نیازهای روزمره گذشتهاند. برای همین هم هست که در بازار، همه چیز هست، از سیاهی زغال برای چاق کردن قلیان جوانان علاف و بیکار تا سفیدی تخم مرغ برای تهیه کیک تولد هفتاد طبقه برخی از سودجویان اقتصادی و سوداگران مرگ.
پس اگر با ما زندگی میکنید، چرا با دردهای جامعه ما بیگانه اید؟ که اگر بیگانه نبودید، این چنین از عملکرد خویش راضی و خشنود نبودید. یقینا با آن آمار و ارقام و مقدار و مبلغ وعده ذخیره طلا و ارز که دادهاند و ادعای صفر بودن بدهی شان به دولت یازدهم کردهاند، نمیدانم بدهی بالاتر از بیکاری جوانان، بدهی بالاتر از طرحهای نیمه تمام، بدهی بالاتر از فرار مغزها و آوارگی شماری از تحصیل کردگان در خارج از کشور به علت عدم جذب و بهره بردن از توان علمیشان هم هست که با چندین برابر طلا و ارز هم جبران نمیشود؟
واقعا بدهی بالاتر از محروم کردن مردم از تأمین مایحتاج روزانه هم هست؟ آنانی که دستشان به دهانشان نمیرسد، آنانی که خرج تحصیل ندارند، آنانی که از پس هزینههای درمان برنمیآیند، آیا آنان طلبکار ایشان و حتی دولت آینده نیستند؟
یقینا عمر دولت دهم به زودی به پایان میرسد و از این پس نام احمدی نژاد کمتر و یا به کلی برده نخواهد شد، اما آثار و عملکرد وی برای سالها از ذهن بسیاری از مردم محو نخواهد شد. چرا که مردم با تمام وجود، هشت سال با مشکلات و معضلات سوختند و ساختند.