تحولات سیاسی که بیش از 3 سال پیش با خودکشی و خودسوزی جوانی در تونس منجر به سرنگونی بن علی رییس جمهور وقت و مخلوع آن کشور گردید، در برخی کشورهای عربی نیز موجب تغییرات و بحران های دیگری شد. در لیبی منجر به کشته شدن و سرنگونی قذافی، در یمن منجر به کناره گیری علی عبداله صالح شد، در مصر مبارک را کنار گذاشت، در سوریه منجر به بحران کشنده و خطرناک گردید که پایانی برای آن در کوتاه مدت متصور نیست، در اردن و بحرین و برخی کشورها نیز کم و بیش گاه اخباری از درگیری و نارضایتی به گوش میرسد و هنوز این قصه در دیگر کشورها به اشکال مختلف و در حد و اندازه های کوچک و بزرگ و با شدت و ضعف ادامه دارد و یا در آینده این بحرانها عیان میگردد.
میبینید که نتایج و میزان دستاوردهای ملتها با هم متفاوت است. گرچه همه این مردم، خواهان تحقق آرمانهای آزادی خواهانه خود هستند و بودند، اما حال و روز این مردم در کشورهای عربی با هم تفاوت دارد. هر چند آنچه در همه کشورهایی که شاهد تغییر و دگرگونی رهبران و حاکمان زورگو بوده اند مشترک است و آن نرسیدن به ثبات و امنیت و آرامشی است که قبل از تحولات در کشورشان از آن برخوردار بوده اند که این امر نیز به علت موضع گیریهایی است که از بیرون مرزها و از جانب کشورهای صاحب نفوذ اعمال میشود و درصدی هم به علت نوع نگاه و ایدئولوژی و سیستم سیاسی است که از سوی رهبران جدید برگزیده اند.
چرا که در جایی دیکتاتوری رفته و دیکتاتور دیگری آمده است. خوب در این صورت همراه شدن همه مردم و به صلح و آرامش رسیدن، کمی غیرمعقول و غیرمعمول است. چرا که اگر قرار بود دیکتاتور حکومت کند، چه بسا دیکتاتور پیشین خیلی بهتر و مناسبتر بود و یا به اصطلاح آزادی بیشتری میداد.
همین جریان و همین روند، امروز در مصر کار را سخت و پیچیده کرده است. مصر کشوری با نزدیک به 85 میلیون تن جمعیت، دارای بزرگترین ارتش در میان کشورهای عربی است و بیش از نیم قرن است که توسط نظامیان کت و شلواری اداره میشود. پس تعجبی ندارد در مصری که نماد سیاسی و شخصیتش جمال عبدالناصر است، او نیز یک نظامی بوده باشد.
بنابراین تحولات سیاسی 3 ساله مصر میتوانست راهی و حرکتی به سوی برقراری و تشکیل یک نظام سیاسی و فراگیر و مردمی باشد. با پیروزی مردم و سرنگونی مبارک، ارتش همکاری و همراهی کامل را جهت تشکیل دولت موقت و مقدمات کار و حکومت انتقالی برعهده گرفت. ارتشی که در سرنگونی مبارک در کل رفتار معقول و مناسبتری نسبت به درگیریها در دیگر کشورهای عربی از خود نشان داد و تلفات جانی نسبتا کمی روی دست مردم گذاشت. مدتی از صحنه بیرون رفت، بالاخره جابجایی سیاسی شکل گرفت، قانون اساسی تازه ای نوشته شد و در همه پرسی و انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری، گروه اخوان المسلمین که یک گروه سیاسی اسلام گراست به قدرت رسید.
بیش از یک سال پیش محمد مرسی زمام امور را به دست گرفت. نکته ای که در همان زمان و در واقع در انتخاباتها و رفراندوم قانون اساسی رخ داد، عدم استقبال مردم بود، طوری که محمد مرسی با رأی 53 درصدی از رأی گیری و حضور تقریبا 60 درصدی مردم به ریاست جمهوری رسید. نکته ای بسیار مهم و حساس که متاسفانه به آن توجهی نشد و اخوانیزه کردن مصر آغاز شد.
انحصار گرایی، افراط و تفریط در امور داخلی و بین المللی بیشتر و بیشتر شد. این در حالی است که مخالفتها نیز آغاز شد، تا جایی که گروه مخالف دولت با جمع آوری 20 میلیون امضا و به نام گروه تمرد، خواهان سرنگونی محمد مرسی شد. درگیریها و اعتراض و مخالفتها به حدی جدی شد که مرگ عدها ی از معترضان را در پی داشت و همین امر هم بهانه ای شد تا ارتش وارد عمل شود و اقدام به سرنگونی و برکناری محمد مرسی رییس جمهوری قانونی و منتخب مصر کند.
یقینا علیرغم آنکه طی این یک سال و اندی که محمد مرسی در حکومت بود و اختناق و فشار و محدود کردن آزادیهای عمومی را سبب شد و تصمیمات غیرمردمی و افراط گرایانه ای که گرفت، بی شک اقدام ارتش تا همین لحظه و در این برادر کشی بیرحمانه که رخ داده است، چه در میان کشورهای عربی و چه در میان کشورهای غربی و آمریکا و هم پیمانان دولت و حکومت مصر متفاوت بوده است.
برخی به صراحت، حضور نظامیان در قدرت را کودتا نامیدهاند و آن را محکوم کرده اند و برخی هم با حمایت ضمنی تأیید اقدام ارتش، آن را در راستای حفظ منافع ملی مصر و امنیت منطقه، لازم و مناسب دیده اند.
به هر حال این آتشی که در مصر روشن شده، ناشی از خودخواهی و خودکامگی کسانی است که آزادی و مردم سالاری را از دیدگاه و منظر خود میدیدند. آنچه در مصر با آمدن گروه اخوان المسلمین شکل گرفت، یک دیکتاتوری محض بود و آنچه که ارتش در برابر آن انجام داد، یک کودتاست. و این وسط آنچه که بر باد رفت و به خطر افتاد، آزادی و مردم سالاری بود و آنچه که پایمال میشود حقوق شهروندان، جان و امنیت آنان است.
در این میان سؤالی که پیش روست این است که آیا مصر راه سوریه را می رود و یا امیدی به آشتی ملی و صلح و ثبات باید داشت؟