دقیقا دو هفته از سخنرانیهای اوباما رییس جمهور آمریکا و روحانی رییس جمهور ایران در شصت و هشتمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل گذشته است. سخنرانیهایی که به طور غیرمستقیم به روابط میان ایران و آمریکا مربوط شد.
گرچه هر دو رییس جمهور، تأکید بر حل مسأله فعالیت هسته ای کشورمان کرده بودند، اما این فعالیت هسته ای به نوعی به حل بحران میان ایران و آمریکا نیز مربوط میگردد.
و اما واکنش به سفر روحانی به نیویورک زمانی بسیار بحث برانگیز شد که قبل از ساعات پایانی روز پنج شنبه چهارم مهرماه به وقت تهران، رییس جمهور اوباما و روحانی به مدت 15 دقیقه با یکدیگر گفتگوی تلفنی داشتند. اینکه کدام یک نخست تماس گرفت و یا خواستار این تماس بود هم در ایران و هم در آمریکا به بحث های داغی تبدیل شد. هر چند بیش از این حاشیه تماس، باید به محتوای این گفتگوی تلفنی توجه میشد.
به هر حال در آمریکا رقابت بین دمکراتها و جمهوری خواهان همیشه و پیرامون مسایل مختلف بوده و هست و مسأله رابطه با ایران نیز یکی از مواردی است که طی 3 دهه گذشته بین دو جناح سیاسی و رقیب مطرح بوده است.
در ایران نیز سفر روحانی به آمریکا بسیار پرحاشیه و پرتنش بوده است و واکنشهای تند و حتی گلایه آمیزی را از سوی اصولگرایان، هر چند که خواست همه اصولگرایان نبود، به دنبال داشته است. تا جایی که برخی سفر را اشتباه و گفتگوی تلفنی را محکوم کرده اند. یقینا نحوه استقبال و برخورد زشت با رییس جمهور، خود ناشی از واکنش تندی بود که روحانی آن را تجربه کرده است.
و اما ورای این اتفاقات و واکنشها، باید دید که چرا این سفر این قدر پرحاشیه بوده است و اصولا آیا باید توقع و انتظار چنین رویکردی را از اصولگرایان و برخی دیگر از نیروهای سیاسی در کشور داشت؟
حاشیه های سفر به این دلیل این چنین در اردوگاه اصولگرایان تند بوده است که در حال حاضر در عرصه سیاسی و اجرایی کشور، آنان مسئولیت
مستقیم ندارند. پس درست و همسو با جریانی عمل کردند که در آمریکا از سوی تندروهای صاحب نفوذ در مجلس سنا و نمایندگان صورت گرفت. دو جناحی که در آمریکا و ایران، علی الظاهر به این راحتی قصد کوتاه آمدن ندارند و به بهبود روابط بین این دو کشور نیز معتقد و خوشبین نیستند. بنابراین با هر روند آشتی جویانه به مقابله و مخالفت میپردازند.
پس واکنش و حاشیه ها به این تماسها چه در سطح وزیران خارجه و یا گفتگوی تلفنی اوباما و روحانی، باید این چنین تند و حتی تهدید آمیز بوده باشد. اما واقعیت و یا بهتر بگوییم روند سیاسی چگونه خواهد بود. آن چیزی که در نهایت رخ خواهد داد و طی خواهد شد. با توجه به اینکه گفتگوی 1+5 با ایران، قریب الوقوع میباشد و همچنین با توجه به اینکه کنگره آمریکا، تصویب تحریمهای تازه و بیشتر را منوط به روند و نتیجه این گفتگو اعلام کرد، باید منتظر تماسهای بیشتر دیپلماتیک و سیاسی ظرف ماههای پیش رو، میان ایران و آمریکا بود.
و اما از نشانه هایی که ایران نیز تمایل به چرخش در سیاست خارجی خود دارد، سخنان صفار هرندی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام در نماز جمعه (12 مهرماه) تهران بود که اشاره نمود به خاطر تحریمها باید گشایشی در رابطه با آمریکا و یا بهتر بگوییم در نشستهای هسته ای صورت گیرد.
به علاوه عسکر اولادی از گروه مؤتلفه اسلامی نیز در گفتگوی خود با مطبوعات، صحبت از تشکیل اتاق بازرگانی میان ایران و آمریکا ظرف 2 ماه آینده کرد که این نیز بیانگر نرمش در سیاستهای خارجی کشورمان است.
عمدهترین و اصلیترین نکتهای که باید شماری از اصولگرایان در مجلس و برخی افراد دیگر و... به آن توجه داشته باشند، تأکید روحانی بر این اصل بود که وی با اختیار تام برای حل و فصل بحران هسته ای ایران با غرب وارد عرصه شده است. یعنی در چارچوب و مسیری حرکت میکند که بر آن اتفاق نظر وجود دارد.
در این رهگذر آنچه باید مد نظر همگان باشد، پافشاری روی احقاق حقوق مردم و منافع ملی کشور، تا موضع گیریهای جناحی و گروهی داخلی. به ویژه آنکه دکتر حسن روحانی رییس جمهور، خود و دولت خود را فراجناحی معرفی کرده است.
بنابراین در این بازی برد برد و یا با هر اسمی که از آن یاد شود، پای جناح و گروه و یا فرد خاصی مطرح نخواهد بود. پس آنچه که مهمتر از حفظ اعتبار، جایگاه و پسند اردوگاه اصولگرایان، اصلاح طلبان و یا هر نیروی سیاسی و نهاد و ارگان مردمی و نظامی است، دفاع از منافع ملی و مصالح مردم و کشور در چارچوب اقتدار ملی ماست. هر چند باز یادآور میگردد واکنشها و موضع گیری منطقی، حق قانونی و طبیعی هر شهروندی است که نسبت به برقراری رابطه با آمریکا، نظر موافق و یا مخالف داشته باشد. چرا که در هیچ جای دنیا و در هیچ کشوری نمیتوان و نباید انتظار یکدستی و یک صدایی در جامعه ای را داشته باشیم.
پس آنچه رخ خواهد داد، برگرفته از حمایت و پشتیبانی اکثریتی است که امروز رأی به حل و فصل صلح آمیز بحران ایران با غرب و آمریکا داده اند.