پس از فروپاشی شوروی سابق، کشورهای منطقه قفقاز و اروپای شرقی به نوعی آزاد شدند. از این کشورها، بسیاری به اتحادیه اروپا پیوستند. در این میان اوکراین یکی از کشورهایی است که طی دو دهه گذشته با بحرانهای سیاسی دست به گریبان بوده است، چرا که روسیه که هسته اصلی شوروی سابق بود نگاه ویژه ای به تحولات در این کشور دارد. بنابراین اوکراین تا امروز به نوعی تحت تأثیر سیاست خارجی روسیه و به ویژه در دوران ولادیمیر پوتین بوده است. پوتین که به نوعی تلاش به بازگرداندن روسیه به قدرت گذشته دارد از سیاستهای کهنه چند دهه قبل حزب کمونیست پیروی میکند که در دنیای امروز خریداری ندارد.
به هر حال روسیه هم چون آمریکا، چه در دوران شوروی سابق و چه طی سالهای اخیر به دنبال نفوذ خود در اروپا، آسیا و آفریقاست. روسیه ای که در دوران شوروی بخشی از کشورهای اروپایی را در اشغال داشت و حتی بخشی از آلمان تجزیه شده را تحت عنوان آلمان شرقی در اختیار کامل داشت از اروپا تا آسیا و آفریقا را جولانگاه خود قرار داده بود.
اشغال افغانستان بیش از سه دهه پیش نیز در راستای استیلا بر منطقه بوده است.
و اما این قدرت تا حدودی بعد از فروپاشی شوروی سابق متزلزل شد و در تحولات بهار عربی و سرنگونی دولت تحت الحمایه روسیه در لیبی، سیاست خارجی روسیه بر حفظ آخرین پایگاههایش در آسیا، آفریقا و اروپا متمرکز شده است. بنابراین اوکراین و تحولات سیاسیاش زیر ذره بین قرار دارد و بحران کنونی اوکراین نیز متأثر از دخالتهای روسیه در این کشور است.
و اما آنچه باعث بحران در اوکراین شده، گرایش زیاد رییس جمهور این کشور به روسیه است. امری که با مخالفت بخش قابل توجهی از مردم روبرو بوده است. شاید عزیزانی که تحولات یک هفته اخیر اوکراین را پیگیری کرده اند صحنه های بردن کلم مقابل ساختمان ریاست جمهوری را دیده باشند. اوکراینیها هدف از این کار را برای نشان دادن مخالفتشان با پیروی کورکورانه ریاست جمهور اوکراین از مسکو اعلام کرده اند. بز خواندن یانکوویچ نیز به همین دلیل بوده است.
البته سیاست کشورهای اشغالگر و سلطه گر بر اصل وابستگی استوار بوده و هست. یعنی چون گذشته رو به اشغال علنی و پیاده کردن نیرو و ارتش نمی آوردند و از اشخاص و افرادی حمایت میکنند که به محض به قدرت رسیدن، سیاستهای حامیان خود را پیاده میکنند شرایط اوکراینی که اولا برای دهه ها در اشغال شوروی سابق بوده است و به اوج وابستگی رسیده است و ثانیا طی سالهای اخیر دولتی در آن روی کار آمده که مورد حمایت کرملین است، موجب نارضایتی مردم گردیده است که میخواهند کشوری مستقل داشته باشند.
اما در این میان اروپا نیز در اوکراین صاحب نقش و نفوذ است. اروپایی که طی سه دهه اخیر و در دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریکا، تلاش نمود تا قدرت نوظهوری گردد و با پیوستن نزدیک به 30 کشور، حوزه یورو را تشکیل داد نیز در مقابل دولت فعلی اوکراین و به حمایت از مردم موضع گیری کرده است.
البته موضع گیری اروپاییها به تندی و شدت خط و نشان کشیدن روسها نیست. چرا که دولت روسیه مقامات اوکراین را در منگنه گذاشته است و از آنان خواسته است که بین روسیه و اروپا یکی را انتخاب کنند. بنابراین تصمیم هفته گذشته رییس جمهور اوکراین به رد امضای پیمان همکاری تجاری با اروپا، برای جلب رضایت روس هاست. تصمیم جنجال برانگیزی که مردم را به خیابانها آورد. تظاهرات کیف پایتخت اوکراین که منجر به برخورد پلیس با معترضان گردید نیز بر دامنه بحران افزوده است. چرا که مردم اوکراین، مقابله پلیس را برنمیتابند و آن را در راستای قدرت نمایی دولتی میدانند که از خود اختیاری ندارد و مطیع کامل روسهاست.
به هر حال در این گیر و دار، اوکراین مانند شکاری میماند که میان دو شکارچی گرفتار آمده است و تا اینجای کار، زور و توان روسها در مقابل اروپاییها بیشتر بوده است. یقینا این وضع نمیتواند برای طولانی مدت ادامه یابد چرا که مردم اوکراین خواهان استعفا و کناره گیری رییس جمهور شدهاند که پافشاری و گستردگی تظاهرات در مقطعی ممکن است که به استعفای وی منجر گردد. هر چند روسیه تحمل این اتفاق را ندارد و باز ممکن است رو به تهدید نظامی بیاورد چرا که از دست دادن اوکراین برای روسیه خیلی خیلی گران تمام میشود. پس دولت روسیه به عناوین مختلف به حمایتهای خود از دولت فعلی اوکراین میپردازد. اوکراینی که اگر به سمت اروپا رود قدرت حوزه یورو به شدت افزایش مییابد. قدرتی که نه روسیه، که آمریکا نیز از آن واهمه دارد. و امام مردم اوکراین که شرایط را به خوبی درک کرده اند، شاید رو به تظاهرات مقطعی بیاورند و خواسته های خود را محدود و یا مشروط نمایند. اینکه از دولت بخواهند که با برگزاری یک همه پرسی، همکاری با روسیه و یا اروپا را منوط به نظر مردم و افکار عمومی کنند و یا با برکناری رییس جمهوری شانس برگزاری یک انتخابات آزاد را فراهم کنند، انتخاباتی که روسها و دیگر قدرتها برای اهداف خود در آن سرمایه گذاری نکنند و کاملا آزاد و منصفانه برگزار گردد. با توجه به آنچه در رابطه با بحران اوکراین بیان شد، میبینید که کشورهای صاحب قدرت، تنها در عرصه فناوری و تکنولوژی متحول نشدهاند که در سیاستهای استعماری و سلطه گرانه نیز رو به شیوه های عوام فریبانه آورده اند. در حالی که ملتی احساس آزادی و استقلال میکند به مرور از سلطه ابرقدرتی به چنگال سلطه گر دیگری میافتد و این ترفند علاوه بر آنکه میتواند در قالب همکاری نظامی، اقتصادی و علمی و فرهنگی به مرور پیش برده شود از طریق حمایت از گروه و جناحهای سیاسی دست نشانده و وابسته نیز میتواند کارگر افتد. وقایع اخیر اوکراین به چالش بزرگی در این منطقه تبدیل شده است و شاید منجر به سرنگونی دولت هوادار روسیه یانکوویچ گردد. هر چند که این اوضاع تا حدودی موجب شکاف در جامعه اوکراین نیز گردیده است. چرا که ویکتور یانکوویچ هم در پارلمان و هم در میان مردم طرفدارانی دارد که از حامیان سنتی حزب کمونیست و طرفدار رابطه نزدیک با مسکو میباشند.