گاهی در زندگی برخی آدمها، منافع بر همه چیز مقدم میشود. طوری که رقیبان، جایی شریک هم میشوند و در جایی دیگر شرکا، رقیب یکدیگر میگردند.
خوب این رویکردی است که ضوابط و قواعد متعارف را زیر پا میگذارد و روندی است که میتواند در هر جا و مقطعی روی دهد. اگر در ذهنتان رویدادهای مهم را کنار هم قرار دهید، حتما رابطه روسها با آمریکاییها را از جمله روابط رقیبان ارزیابی میکنید.
برای نمونه وقتی به سالهای دهه هفتاد قرن بیستم برگردید، به راحتی میتوان بخشهایی از دنیا را دید که چگونه به صحنه تاخت و تازهای این دو رقیب و یا این دو شریک تبدیل شده بودند. از آسیا تا آفریقا و آمریکای لاتین، مناطق و کشورهایی هست که قربانی کشمکش این دو بوده اند.
در همسایگی ما در افغانستان بعد از سرنگونی زائرشاه و بی ثباتیها، حکومت کمونیستها هم بر ناآرامیها و کودتاها افزود تا کم کم آمریکا در این منطقه نقش آفرینی کند و این کار را با حمایت از گروههای معارض و مخالف رژیم تحت الحمایه روسها (در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق) به انجام رساند و نتیجه این کار به نوعی باعث تولد و قدرت گیری القاعده شد.
با سرنگونی دولت کمونیستی وقت در کابل، نوبت روی کار آمدن حکومت طالبان رسید. طالبانی که از دل القاعده و با حمایت آمریکا، زمام امور را در دست گرفت. اگر آنچه که در افغانستان روی داد را با امروز مقایسه کنید، به نوعی شبیه شکل گیری حکومت کوتاه مدت اخوان المسلمین در مصر بود.
هر چند اخوانیها بدون جنگ و کشتار و به نوعی انقلاب کردند، اما همان سرنوشت و سرانجامی در انتظارشان بود که پس از پیروزی و تشکیل دولت طالبان رقم خورد. به نوعی هر دو سیستم و نظام حکومتی، خیلی زود طعم شکست و کنار گذاشتن را چشیدند.
و اما در افغانستان همه چیز دهههاست شدیدا به هم ریخته است. چه در زمان مجاهدین و گروههای مبارزه با روسیه و چه بعد از سرنگونی طالبان اشغال افغانستان. همین امر هم باعث شد تا نظام جدید به شدت محتاج حمایتهای خارجی باشد. (حمایت غولهای نظامی و اشغالگرانی که حوادث 11 سپتامبر را وسیلهای برای حضور در افغانستان کرده بودند). جنگ داخلی و قدرت نمایی گروههای مخالف تشکیل نظام تحت الحمایه آمریکا تا امروز بیوقفه ادامه داشته است. گاهی از شدت زیادی برخوردار بوده است و گاهی هم کمتر در رسانه ها و خبرگزاریها از حوادث و درگیریهای افغانستان خبری مخابره میشود.
به هر حال دولت انتقالی افغانستان جایش را به دولت کرزایی داد که مورد تأیید آمریکا بود و به ویژه آنکه وی نیز با برگزاری انتخابات، جایگاهش را برای حکومت بر افغانستان محکم کرد و دو دولت کرزای مشروعیت قانونی داشتند.
اما زمان میگذرد و پایان دو دوره حکومت وی بر افغانستان نیز فرا میرسد و براساس قانون اساسی فعلی افغانستان بعد از دو دوره ریاست جمهور حق ادامه کار و شرکت در انتخابات را ندارد. اینجا بود که بحث سر موقع برگزار شدن انتخابات در سال 2014 مورد ابهام قرار گرفت.
اما این ابهامات با آرام شدن تدریجی و نسبی اوضاع افغانستان کم کم به قطعی شدن زمان برگزاری (سر موقع) انتخابات منجر میشود. همین امر هم باعث شد تا حامد کرزای بحث امنیت افغانستان و در واقع کشمکش بین آمریکا و افغانستان را فرصت دیگری بیابد تا باز به طریقی، زمینه حفظ قدرت و بقای حامیان خود در قدرت را فراهم سازد.
مدتها کش و قوس در قبول مفاد توافقنامه امنیتی آمریکا با افغانستان ادامه یافت و چانه زنیها سبب شد تا بین دو متحد دیروز و رقیبان امروز، یعنی دولت آمریکا و دولت کرزای تفاهم برقرار گردد.
امضای این تفاهم نامه امنیتی که به آمریکا اجازه میدهد تا ده سال بعد از امضای توافق نامه امنیتی در افغانستان بماند و در این کشور پایگاههایی ایجاد نماید نیز خود به چالش بین کرزای و آمریکاییها تبدیل شد.
آمریکاییها خواهان هر چه سریعتر امضا شدن آن هستند و کرزای زمان امضای آن را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان موکول میکند. مخالفان کرزای و آمریکاییها این عمل کرزای را در راستای به قدرت رساندن برادرش که یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری است میدانند. به همین دلیل هر دو طرف این کشمکش موافقت کردند که این مسأله در لویه جرگه (گردهمایی نمایندگان و ریش سفیدان سراسر افغانستان) مطرح و درباره توافق نامه امنیتی تصمیم گیری شود. که توافق نامه با تأیید نمایندگان لویی جرگه تصویب شد و برخلاف انتظار دولت و شخص کرزای، لویی جرگه نیز خواهان و خواستار امضای هر چه سریعتر آن قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری گردید.
در واقع باز توپ توی زمین دولت افغانستان و شخص کرزای رییس جمهور فعلی افغانستان افتاد.
و اما امروز رییس جمهور افغانستان از یک سو با تهدید آمریکا روبروست که اعلام کرده در صورت امتناع کرزای از امضای توافق نامه امنیتی، یک جا تمام نیروهای خود را بیرون میبرد و از سوی دیگر مخالفان و اعضای لویی جرگه پیامدهای ناگوار به هم خوردن اوضاع امنیتی را از چشم رییس جمهور کرزای میبینند.
این چنین است که شرکای دیروز در جایی مثل افغانستان، یعنی دولت آمریکا و کرزای به رقیبان یکدیگر تبدیل میشوند و رقیبان دیروز در افغانستان، مثل آمریکاییها با عبداله عبداله (یکی از برجستهترین رقیبان کرزای در انتخابات ریاست جمهوری دور قبل و کاندیدای دور سوم) و دیگران این چنین به شریکان تازه تبدیل میشوند.
این همان رویکردی است که نه تنها آمریکا و روسها و دیگر قدرتها در طول دهه ها و قرنها در راستای حفظ منافع خود به آن مبادرت کرده اند که در بین برخی حکومتها و گروههای سیاسی نیز مورد استفاده و توجه قرار داشته و دارد.
البته این ترفند و سیاست از دیرباز وسیلهای برای آغاز تنشها و پایان دادن به مبارزات آزادی خواهانه بوده است که بیشترین نفع آن را قدرتهای زورگو، اشغالگر، استعمارگر و دیکتاتورها برده اند.