از پایان جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 تاکنون 44 سال میگذرد. جنگی که به اشغال بخشهایی از کشورهای عربی انجامید. از آن زمان تا امروز، حالت نه جنگ و نه صلح بین کشورها در منطقه خاورمیانه حاکم بوده است. هر چند بعدها مصر و اردن به نوعی ترک مخاصمه کردهاند و تقریباً دیگر با آنچه آرمان جنگ و مبارزه با اسرائیل بود فاصله گرفته و حتی روابط پنهان و آشکاری با دشمن دیروز (اسرائیل) دارند، اما بسیاری از کشورهای عربی از لیبی تا یمن، طی این سالها بر حمایت و پشتیبانی خود از کشورهای درگیر در مسأله اصلی و اساسی خاورمیانه، یعنی بحران بین اعراب و اسرائیل پافشاری کردهاند و شعار وحدت و همدلی برای آزادسازی سرزمینهای اشغال شده سر دادهاند.
در حالی که مسأله اعراب و اسرائیل، عاملی برای شکل گیری حکومتهای خودکامهشان نیز گردید. طوری که هرگاه مردم در این کشورها بر خواست و مطالبات مردم سالارانه و دموکراسی خواهانه خود تأکید نمودند و پا به عرصه سیاسی گذاشتند، به شدت سرکوب شدند. بهانه یکی بود، توطئه برای تضعیف کشورهای در حال جنگ با اسرائیل. هر چند همین بهانه برای مسلح شدن هر چه بیشتر این کشورها نیز کاربرد داشت. طوری که طی بیش از 4 دهه گذشته، کشورهای عربی از تونس تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، بازار بسیار خوبی برای فروش اسلحه هم برای کشورهای غربی و هم کشورهای شرقی بودند. البته برخی همچون لیبی، آن چنان مسلح شدند که رو به صادرات اسلحه به کشورهای ضعیف دیگر عربی آوردند.
حتی کشورهایی که توان خرید سلاح را نداشتند، از حمایتهای مالی کشورهایی همچون عربستان و کویت برخوردار گردیدند. خلاصه یک رقابت شدید مسلح شدن کشورهای عربی از فقیر تا غنی درگرفت.
اما بیش از 4 دهه از آخرین برخورد و نزاع میان اعراب و اسرائیل گذشت و عملا و رسما، دیگر جنگی بین کشورهایی که مستقیما درگیر جنگ با اسرائیل بودند درنگرفت.
هر چند شکل این جنگ به صورت برخوردهای چند سال اخیر بین اسرائیل و فلسطینیان و هجوم اسرائیل به لبنان تا امروز گهگاه ادامه داشته است، اما آنچه به نام بازپس گیری سرزمینهای اشغالی از سوی دولتهای انقلابی عربی بوده است، عملا مسکوت گذاشته شد.
یعنی گلولهای به نام جنگ برای بازپس گیری و دفاع از مرزهای کشورهای درگیر از سوی این کشورها شلیک نشد. کشورهایی که به قول معروف تا دندان مسلح هستند و توان مقابله با اسرائیل را دارند.
اما بحث و نکته قابل تأمل جنگ اعراب با اسرائیل نبوده و نیست، بلکه به کارگیری و استفاده از این توان و نیروها در سرکوب خود ملتهای عرب است.
بله امروز مردم بسیاری از کشورهای عرب که سالها با حکومتهای خودکامه و استبدادی به خاطر حفظ آرمان خویش و دفاع از مرزهای میهن خویش مدارا و خویشتن داری نمودند، به خاک و خون کشیده میشوند و روزی نیست که دهها نفر در این کشورها کشته نشوند. آن هم به دست هموطنان خود، آن هم به دست ارتشهایی که قرار بود برای دفاع از شرف و ناموس، با دشمن متحدشان بجنگند. یقیناً هیچکس از هیچ جنگ و خونریزی که انسانها را برای مطامع قدرتهای چپاولگر و غارتگر به جان هم میاندازد استقبال نمیکند، اما چطور شد و چرا امروز نیروهای نظامی و امنیتی با توپ و تانک به جای هدف گرفتن دشمنان مردم این کشورها، به جان خود ملتهای بیپناه و هموطنان خودشان افتادهاند؟ چطور میتوان قبول کرد که این سلاحها روی هم انباشته شد تا روزی سینه مردان، زنان، کودکان و کهنسالان خودشان را هدف گیرد؟
با چه استدلالی میتوان گفت که نیروهای نظامی و انتظامی این کشورها از بودجه عمومی امرار معاش کنند تا روزی برای دیکتاتورهای کشورهای عربی از تونس تا یمن پارس کنند؟
بیشک اگر آن همه پول و ثروت را هزینه مردم این کشورها کرده بودند، امروز بهار عربی سراسر منطقه را دربر نمیگرفت. بهاری که بیشک به خزان ملتها تبدیل شده است و آن شور و شوق آزادیخواهی کمکم رنگ و بوی کشتار و قتل عام به خود گرفته و میرود تا فجایع هولناکی را رقم زند تا درنده خویی حاکمانی را نشان دهد که دههها با شعار دفاع از مردم و آزادی خواهی، به توسعه و گسترش استبداد و دیکتاتوری مبادرت ورزیدند و امروز بیشرمانه و بیرحمانه، دستشان را به خون مردم بیگناه و مسلمان کشورهای عربی آغشتهاند تا بهترین خدمت را به دشمنان بشریت و مسلمانان در منطقه خاورمیانه بنمایند. تا روی هیتلر و صدام را سپید کنند.
به راستی بهار یا خزان عربی است؟
منوچهر حبیبی