هر سال با آمدن اردیبهشت ماه، وقت شکوفایی گلها و عطرآگین شدن فضای شهر و روستاها میرسد و در این ایام زیبا، دو سالروز ارزشمند کارگر و معلم، زینت بخش این ماه زیبا میشود. روز یازدهم اردیبهشت زمان ارج گذاری به کارگران زحمتکش کشور است و روز دوازدهم آغاز هفته بزرگداشت مقام والای معلمان دلسوز و عزیزمان میباشد.
اما این کاری است که هر سال انجام میشود و طی یک هفته ای که اختصاص به بزرگداشت مقام شامخ معلمان دارد، مراسم و برنامه هایی در مدارس و مراکز آموزشی و ادارات برگزار میشود که شاید باارزشترین این مراسم تقدیم شاخه های گل دانش آموزان به معلمان و مربیان و... باشد.
اما صرف نظر از این برنامه هایی که تدارک دیده میشود و گاه با شیوه های تحمیلی و ناخوشایندی که به هیچ وجه در شأن و جایگاه معلمان و عزیزان فرهنگی نیست، به نقش و موقعیت معلمان و اساتید و مربیان در مراکز آموزشی، مدارس و دانشگاهها آن طور که شایسته و بایسته است توجه شده است. یعنی معلم را معلم میبینیم و به او اعتماد و باور داریم، عرصه فرهنگی و تربیتی را تمام و کمال در اختیارش گذاشته ایم تا او بتواند با اعتماد به نفس و با تمام نیرو و توان، وظیفه و رسالت خویش را انجام دهد و به او به عنوان یک ربات نگاه نمیکنیم. از آن مهمتر کارش را در پروسه ای برای خالی نبودن عریضه ارزیابی و تلقی نمیکنیم.
آیا واقعا معلم را یک الگوی برتر برای فرزندانمان به حساب می آوریم؟ آیا معلم را به عنوان شریک و سهیم در رسیدن به ترقی و تعالی فرزندانمان پذیرفته ایم؟ آیا او را در مجموعه تربیتی و آموزشی، فرهنگی و علمی و اخلاقی و اجتماعی، پیشگام تصور میکنیم؟
یقینا شاخص ها و مؤلفه های بسیاری در این عرصه میتوانند به حساب آیند که با معلمی و مربیگری رابطه تنگاتنگ دارند و باید در مقایسه هایی که صورت میگیرد هر یک از افراد جامعه، دانش آموزان و دانشجویان، خانواده ها و متولیان امر آموزش و پرورش و آموزش عالی به آنها توجه کنند تا همگان به این باور برسند که معلم و استاد باید محور تعلیم و تربیت فرزندانمان و در نهایت افراد جامعه باشند، نه اینکه در ساعات و روزهایی خاص به این نکته پرداخته شود که این و آنی هم وجود دارند و باید به بودنشان تصنعی توجه و ابراز علاقه کنیم. علاقه و توجهی که گاه بابت گله و شکایت فرزند و یا اطرافیان به آنها پرداخته میشود.
شکی نیست که امروز در مجموعه های تربیتی و آموزشی، معلم در میان تلویزیون، خانواده، دوستان و هم شاگردی و هم دانشگاهها مات و مبهوت و حیران است که چه کند و چه بگوید که موجب جلب اعتماد انسانهایی گردد که فقط میخواهند با آنان صادق باشند. انسانهایی که به هر سو چشم میاندازند با معماهایی روبرو میشوند که نیاز به یک یار و همراه و رفیق صمیمی، یک دوست واقعی و محرم به عنوان معلم و استاد دارند.
اما معلم من، معلم تو و همه ما، آیا در جایگاه واقعی اش قرار دارد؟ آیا آن قدر در خودش احساس امنیت و اعتماد میکند که به دور از هیاهو و بلوا، فرزندانمان را هدایت کند؟ آیا سلام و ارادتش طور دیگری تعبیر و تفسیر نمیکنند؟ آیا هر آنچه در مدرسه و بیرون مدرسه رخ میدهد را به حساب خطا و اشتباه او نمیگذارند؟
یقینا چنین نیست. از معلم و معلمی کردن، سالهاست که فاصله گرفته ایم. شاید از آن زمانی که برای تربیت نیرو و جذب آن، ضوابط را زیر پا گذاشتیم، شاید از موقعی که به درد دل معلمان و مربیانمان توجهی نکردیم، شاید از هنگامی که رفاه و معیشت معلمان و فرهنگیانمان آن طور که عده ای میخواستند قیاس و محاسبه شد و به دلایل دیگر، جایگاه و سنگر مدرسه مان را معامله کرده ایم. روزی که برای تأمین معاش، معلمین و فرهنگیانمان را تنها گذاشتیم، روزی که برای سوددهی و صرفه جویی، قوانین و مقررات و ضوابط را دست و پاگیر دیدیم، همان روز، معلمان و مربیان و از همه مهمتر دانش آموزانمان را ندیدیم و امروز که میخواهیم با فساد و تباهی و ناهنجاریها مبارزه کنیم، فریاد همه به آسمان است که باید فرهنگ سازی کنیم.
مگر مدرسه و معلم، اولین پایگاه و سنگر فرهنگ سازی نبوده و نیست؟ مگر معلمی نمیتواند جاذبه داشته باشد که دانش آموزان تلاش کنند در آینده معلمانی خوب و وظیفه شناس گردند؟ اگر امروز دیگر چنین نیست، اگر خبری از اسطوره های فرهنگی شهری و روستایی نیست، اگر اثری از باغچه بانها و بهمن بیگی ها نیست، اگر پاسخ موضوع انشای »علم بهتر است یا ثروت؟ «! موضوعی که لااقل در کلاس درس، پاسخش با کوچه و خیابان متفاوت بود و مغایرت داشت، عده ای به سمت و سوی مال اندوزی و... سوق داده اند، و خبری از ارزشهای واقعی نیست، اینها همه به ما تلنگری میزنند که روز بزرگداشت مقام ارزشمند و عزیز معلمان را نه با گلهای خوشبوی طبیعی، که با گلهای مصنوعی وکاغذی گرامی داشته ایم.
پس خبری هم از عطر و بوی دل انگیز در فضای آموزشی و کلاسهایمان نیست.
پس باید به فکر چاره بود و بزرگداشت حقیقی و واقعی را برای مربیان و معلمان فرزندان دلبندمان تدارک دید تا بیش از این خانه و مدرسه و معلم و دانش آموز، از هم فاصله نگیرند.