از آنجا که وقتی بهار میآید میزان و وسعت طراوت و شادابیاش در جاهای مختلف یکسان و به یک اندازه نیست و این امر به موقعیت و استعدادهای طبیعی و پوشش گیاهی و آب و هوایی کاملا بستگی دارد، پس برخورداری از بهاری همانند، امری غیرقابل قبول و محال است.
در نتیجه آنچه که به بهار عربی معروف شد، حال و هوای بسیاری از کشورهای عربی و آفریقایی را با توانمندیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نوع نگرش مردم و حاکمان کشورها در برگرفته است و تغییرات نیز بر این اساس، یکی پس از دیگری در حال شکل گیری است.
اما آنچه که غیر قابل کنترل است، خشم ملتهای اسیر و گرفتار در چنگال دیکتاتوریهاست. دیکتاتوریهایی که دهههاست امان مردم را بریدهاند و به نام و شکلهای متفاوت، با حمایت قدرتهای خارجی به حمایت خود ادامه دادهاند و میزان حمایتها، حتی در برخورد با موج آزادیخواهی ملتها کاملا مشهود است.
و اما مراکش، کشوری عرب افریقایی که در آنجا ملک محمد ششم وارث تاج و تخت پدر، ملک عبداله دوم، نزدیک به یک دهه است که بر این سرزمین حکومت میکند. پادشاهی نسبتا جوان که سعی دارد نگاهی نو به آنچه در کشورش میگذرد داشته باشد.
قصه بهار عربی در مراکش هم همزمان با تونس و مصر آغاز شد، اما نه با آن شدت و نه به آن گستردگی.
در واقع از 5 ماه پیش تاکنون، سر و صدای آنچنانی در مراکش رخ نداده و میزان بگیر و ببندها هم در حد و اندازه اردن، بحرین و یمن نبود. با این وجود زمزمههای مخالفتها، خاندان سلطنتی را نگران از یک طغیان عظیم و سراسری نموده است.
بنابراین پادشاه که مثل دیگر کشورهای انقلاب زده در نوک پیکان مخالفان قرار دارد و گویا اختیارات و قدرتش بر همه امور، کاملا مطلق و تمام و کمال است و استبدادش تکمیل است، به فکر چاره کار افتاد تا خودش پیشگام اصلاحات گردد و به قول معروف از وقوع حوادث و وقایع غیر مترقبه پیشگیری کند.
این بود که با اعلام تغییر در یکی دو اصل که بدون شک، خواست و مطالبات مردم و معترضان است، پیشنهاد همه پرسی داد و قول داد که با برگزاری این همه پرسی، پاسخ مردم هر چه باشد، به آن تن دهد.
پس مردم، روز جمعه 10 تیرماه به پای صندوق فراخوانده شدند تا به اطلاحات پادشاه لبیک گویند.
تا اینجای کار، برخورد حاکم مراکش با مردم در مقایسه با آنچه که سرکوب در لیبی و سوریه است، بسیار متفاوت است. گویا باید قبول کرد که این یکی خوش انصافتر و بامرامتر از بقیه دیکتاتورهای منطقه و دنیای عرب است.
البته وقتی صحبت از مرام و منش میکنیم، منظور نظر مردمی داشتن و عاقبت اندیش بودن است و اگر به خوبی و بدی معتقد بوده و باور داشته باشیم، باید تفاوت و مغایرت در میزان و اندازه آنها را قبول کنیم. یعنی هیچکس نمیتواند بگوید که میزان خوبی و بدیهای افراد، بخصوص دیکتاتورها به یک اندازه است. برخی خیلی خیلی بد و برخی بد و عدهای هم کمی بد هستند.
پس باید گفت تا اینجای کار، ملک محمد ششم به ملت و جهانیان نشان داده است که اهل مرام هم هست و برخلاف قذافی، خیلی بیکله نیست. هرچند که در برخوردهای جدیتر و پافشاری معترضان، میزان درک و شعور و منطق و پایبندی دیکتاتور و حاکمان زورگو به اصول انسانی و اخلاقی مشخص میگردد، وگرنه اگر تاکنون در لیبی اتفاقی نیفتاده بود و مانند چند ماه پیش اوضاع امن و امان بود، همچون 4 دهه گذشته قذافی پدری مهربان، قهرمانی شجاع و حاکمی مردمی از سوی رسانههای داخلی به جهانیان معرفی میشد. حتی طی درگیریها هم این رسانههای مزدور سعی بر حمایت و گفتن فضایل اخلاقی دیکتاتوری خونخوار چون قذافی کردند.
پس میبینید ملک محمد ششم نسبت به قذافی، به قول معروف عابد است.
و اما نتیجه همه پرسی بنا به گفته رسانههای مراکش، نشان از استقبال مردم از اصلاحات پادشاه داشت. یعنی پاسخ مردم به بلی، خیر حکومت، بلی بود و با این 2 اصل اصلاحی از سوی پادشاه که دیگر خودش را نخست وزیر معرفی نمیکند و پارلمان حق نظارت بر کار نخست وزیر را خواهد داشت، جلوی بروز ناآرامیها تا حدودی گرفته میشود.
هرچند که مخالفان اعلام کردهاند که آنان همه پرسی را تحریم کرده بودند، اما علی الظاهر با واگذاری بخشی از قدرت پادشاه با مرام به مردم، در شرایط کنونی اوضاع مراکش تا حدودی به آرامش و ثبات سوق داده شده است.
و اما آنچه که پادشاه در اختیار دارد، فرماندهی کل ارتش است. یعنی کما فی سابق، پادشاه هرگاه اراده کند، ارتش و نظامیان به صلاحدید وی، وارد خیابانها شده و چنانچه لازم باشد دست به خشونت و سرکوب خواهند زد.
بنابراین این همان مورد نگران کننده است که بسیاری از مخالفان، اصلاحات پادشاه را کامل و کافی ندانسته و احتمال بروز اعتراضات در آینده را بیشتر خواهد کرد.
چرا که در همین مقطع هم، به دنبال اعلام نتایج همه پرسی، مخالفان پادشاه خوش مرام و خوش فکر، به خیابانها آمدند و نتایج را ناشی از نمایش حکومت و دست اندازی به آرای مردم معرفی کردند.
با این وجود از آنجا که در کشوری که سالها رنگ همه پرسی و نظرخواهی از سوی حکومت را مردم ندیده بودند، این یک برگ برنده برای پادشاه است تا چندی اوضاع را آرام کند.
هرچند بعید است که ملک محمد ششم روی قولهای خودش باقی ماند و این نصف و نیمه آزادی به مردم را تحمل کند. چرا که دیکتاتوران بر این باورند که مردم آزاد و آزادی، با حکومت زور و اختناق سازگاری ندارد و چه بسا دیر یا زود، مردم مراکش خواهان مابقی قدرت ملک محمد باشند. قدرتی که اگر از دست رود، پادشاه و خانواده و وابستگانش، همچون دیگر شهروندان از حقوق مساوی و برابر با مردم عادی برخوردار خواهند شد.
باید دید که این پادشاه بیآزاد با مرام، آیا میتواند با مطالبات و خواست مردمش که جز آزادی و حکومت قانون، چیزی از او نمیخواهند کنار بیاید و یا او هم نشان خواهد داد که دست کمی از قذافی و علی عبداله صالح و دیگران ندارد.