وقتي معلم سركلاس روي تابلو مي نوشت: عفو لازم نيست اعدامش كنيد! دانش آموزان متوجه نمي شدند كه او چه مي خواست بگويد و چه هدفي داشت. بعد رو به دانش آموزان مي كرد و مي گفت: بچه ها اين جمله مبهم و دو پهلو است .بهتر است ياد بگيريد و ببينيد كه كاما در زبان فارسي چه نقشي دارد و باز جمله را دوبار مي نوشت و هر بار جاي كاما را نشان مي داد. اول : عفو، لازم نيست اعدامش كنيد و دوم : عفو لازم نيست، اعدامش كنيد و بعد به دانش آموزان مي گفت: معناي جمله اول بخشش است و معناي جمله دوم تنبيه و مجازات است. سال ها يكي بعد از ديگري آمدند و رفتند تا زماني فرا مي رسد و تعدادي از آن دانش آموزان در دام و تله روزگار گرفتار مي شوند . آنگاه به ياد پند و اندرزهاي اين و آن پدر و مادر و معلم و استاد مي افتند و در مقابل حكم قاضي قلبشان به شمارش مي افتد . آيا عفو و يا مجازات ؟! آيا زندگي و يا مرگ؟! آيا فرصت دوباره و يا خاتمه كار. متاسفانه اين عاقبتي است كه دير يا زود گريبان شماري را مي گيرد .گاهي خيلي سريع و در چشم برهم زدني رخ ميدهد . گاهي هم با آگاهي و شناخت كه نوعي جهالت است انجام مي گيرد. آنگاه فرد و يا جواني در مقابل قاضي مي ايستد و در انتظار حكم اوست. به راستي بايد كاري كرد. از كجا شروع كنيم و چه طور عمل كنيم تا چوبه دار تا مرگ و نابودي به سراغ بچه هاي ما نيايد. اين جاي بسي تاسف است اين يك فاجعه است كه خيلي زود جوانان مان را از دست مي دهيم خيلي زود مادران و پدران داغدار مي شوند.
به راستي چه كسي مقصر است ؟به راستي چه نهادي مقصر است؟ از كي غفلت كرديم كه لحظه به لحظه بر تعداد پرونده هاي جرم و جنايتها افزوده مي گردد . در زندان ميگويند جاي سوزن انداختن نيست و بودجه سيركردن زندانيان هم نجومي شده . به راستي در مدرسه به بچهها چه ياد مي دهند كه كلاس عملي اش جامعه شده است ؟! در تلويزيون چه نمايش مي دهند كه اجرايش كوچه و خيابان ها است؟! در اينجا، در آنجا چه ميگويند كه لحظه به لحظه بچه ها ، با اخلاق با مسئوليت با وظيفه شناسي بيشتر و بيشتر فاصله مي گيرند ؟! روزهايي آمده كه جوانان مان رو به ورزش آوردهاند چقدر جاي خوشحالي و خوشبختي دارد كه جوانان مان سالم و شاداب باشند اما نه ! نه براي الگوبرداري از تختي ها و جوانمردي است ، گويا قصد به رخ كشيدن دارند ، قصد معركه گرفتن و خودنمايي دارند، قصد گرفتن دست نيست و قصد زمين زدن است عجب! اين نگران كننده است كه برخي از جوانان مان پيام اخلاقي استادان و مربيان ورزشي كه هر روز و هر لحظه تكرار مي شود را از اين گوش مي گيرند و از آن يكي بيرون مي كنند . هنوز و هر روز بايد تكرار كنيم كه رسم پهلواني رسم جوانمردي دفاع از مظلوم است . دفاع از حق است سربه زير انداختن و دستگيري و عدالت خواهي است اما حيف و صد حيف كه پهلوان قلابي شده ايم اما حيف كه تيغ به دست شده ايم . حيف كه به جاي خورشيد رو به تاريكي و به جاي مردمي با نامردمي تمام به قصد شكار و ريختن خون ،گام بر مي داريم . به راستي وقتي مادران و خواهران و برادران و خانواده مقتولين مي گويند به كدامين گناه كشته شد ، چه مي گوييد ؟ با خودتان چه مي گوييد در دل در درون چه زمزمه مي كنيد ؟! به راستي چرا قربانيان بايد بهترين و يا حداقل بهتر از قاتلين شان باشند ؟ چرا در لحظه اي شما حكم مرگشان را صادر كنيد و هفته ها و ماه ها و گاهي سال ها مي گذرد تا قاتلي از چنگال عدالت رهايي يابد؟ اين عفو و بخشش سزاوار و شايسته قاتلي همچون تو نيست. چرا كه مرگ جبران زشتي و ظلمي كه قاتلي بر مقتولش مي كند نيست. باور كنيد كشتن و دار يعني دو تا كشتن ، دو خانواده را داغدار كردن و دو تا جان گرفتن است . پس نكنيد ، پس كمي حوصله و صبر به خرج دهيد ، كمي به صحبت ها و پند و اندرزها گوش كنيد و بينديشيد. باور كنيد كه ما پيام آور و سفير مرگ يكديگر نيستيم ما براي ياري رساندن وكمك كردن به يكديگر متولد شده ايم. به جاي كينه ورزي ، به جاي بغض، به جاي نفرت به يكديگر عشق و محبت بدهيم و بياموزيم ، دوست داشته باشيم تا دوستمان داشته باشند . بدانيد كه امروز بسياري از عفو و گذشت كردن هايشان پشيمانند چرا كه فرهنگي باب شده كه هنوز خوني بر زمين نريخته ، عدهاي درب خانه ي قرباني آمده و طلب گذشت و عفو دارند . اين همان دردي است، اين همان خطري است كه روز به روز امنيت جامعه و زندگي عزيزان مردم را تهديد مي كند . چرا كه در هر گوشه و هر جا بايد منتظر تيغ به دستي بود كه غالبا تخلف مي كنند و فورا دست به تيغ شده با قمه و شمشير و چاقو و هر تيزبري به قصد جان _مي زنند و فرار مي كنند. اگر به چنگال قانون گرفتار شدند انكار مي كنند ، اگر محكوم شدند طلب عفو و گذشت مي كنند، اگر هم متواري شدند و شناسايي شدند الله اعلم ! به راستي چه عدالتي ميتواند در اين دنياي پر از زد و بند و اغماض و چشم پوشي هاي نابخردانه و مغرضانه امنيت شهروندان را حفظ كند و جلوي دست درازي و تعدي و تجاوز برخي به جان و مال و ناموس مردم را بگيرد ؟! وقتي جان روح الله داداشي قوي ترين مرد ايران و پهلواني پر افتخار را اين چنين مي گيرند چه تضميني براي پير و جوان ، زن و مرد و افراد عادي وجود دارد تا در سياهي شب ، در گوشه اي به دست اراذل و اوباشي كه اين روزها جولان مي دهند به طرز فجيع و بيرحمانه به خاك و خون كشيده نشوند؟ و دوباره روند عفو و گذشت و انسانيت طي مي شود و يا طناب داري بر پا مي گردد . به راستي عفو و گذشت و يا مجازات و مرگ..
منوچهر حبيبي