يكي از مواردي كه در تقويت روحيه ي نشاط و شادابي و ايجاد آرامش عميق دروني تأثير به سزايي دارد همزيستي با طبيعت است. حضور در طبيعت زيباي خداوندي و بهره بردن از جذابيت هاي دلنشين آن باعث توليد نشاط و سبكبالي، بالا رفتن ميزان شادماني دروني و بيروني، رفع خستگي هاي جسمي و رواني، تمدد اعصاب و حتي بالا رفتن طول عمر مي گردد.
طبيعت و دلنوازي هاي غير قابل انكار آن، همواره يار و ياور انسان ها براي رها شدن از حالات و احساسات ناخوشايند و رسيدن به احساسي بهتر و لذت بخش بوده و هست. برقرار كردن ارتباطي مداوم و مكرر با طبيعت و لذت بردن از مناظر زيبا و روح نواز آن، راهي ساده و كم هزينه اما مهم، اصولي، تأثير گذار و مورد نياز جهت كسب آرامش دروني و پاكسازي روح و روان به حساب ميآيد.
طبيعت، معلمي مهربان است كه بي هيچ چشم داشتي شادي و طراوت را به شما هديه مي دهد و خستگي ها و تنش هاي فكري و رواني را از شما مي گيرد. گذراندن وقت در كنار طبيعت ساده و بي آلايش خداوندي و تفكر در آن، از يك طرف باعث دور شدن از ناراحتي ها و فكر و خيال هاي روزمره و انرژيهاي مخرب حاصل از آنها مي شود و از طرف ديگر احساسات مثبت و سازنده اي چون حس شادي، نشاط، رضايت و امنيت خاطر را به وجودتان تزريق مي كند.
در دنياي شلوغ و پر رفت و آمد امروزه، من و شما به سبب وجود انواع آلايندههاي صنعتي و محيطي، انواع آلودگي هاي صوتي آزار دهنده و اين همه پيچيدگي در روابط اجتماعي كلافه و شكننده شده ايم و راه گريز از اين كلاف سر درگم، پناه بردن به دل طبيعت خداوندي است.
مشكلات زندگي در هزاره ي سوم و مقررات خاص و خسته كننده ي حاكم بر آن بيش از گذشته موجبات فرسودگي اعصاب و كدورت خاطر افراد را باعث شده است. واقعيت قضيه اين است كه انسان براي اين زندگي هاي ماشيني و پر ازدحام ساخته نشده است. ذات انساني ما با وسايلي چون اتومبيل، موبايل، ريموت هاي كنترل، انواع وسايل و ادوات الكتريكي و الكترونيكي و... سازگاري ندارد. نه تنها رواني بلكه حتي جسم ما نيز از اين همه غوغا و هياهوي زندگي هاي ماشيني و پر استرس در اين عصر رايانه و دود و سرعت و فشار و شلوغي، خسته و آزرده شده است.
براي انسان كه زاده ي طبيعت است زندگي در كنار جنگلي از ابزارهاي مكانيكي و الكترونيكي، آن هم در كنار دنيايي از انواع آلودگي ها و قوانين نوشته يا نانوشته ي دست و پاگير واقعاً سخت و آزار دهنده است. با توسعه ي ارتباطات و شلوغي شهرها و رفت و آمد خودروها، روان انسان كه شديداً محتاج آرامش، رضايت و لذت است روز به روز فرسوده تر مي گردد. حتي اگر انسان به اين سختي ها و نابهنجاري ها عادت كرده باشد و به نوعي با آنها خو گرفته باشد باز چيزي از عوارض منفي آن ها كم نمي شود.
در محيط پر هياهو، آلوده، پر استرس، يكنواخت و كسل كننده ي زندگيهاي ماشيني امروزه كه باعث به وجود آمدن انواع فشارهاي رواني، آسيب ديدگيهاي سلسله اعصاب و فرسايش جسمي و رواني انسان مي شود نياز به فرار از اين فضاي پر تنش، بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود. انسان براي زندگي كردن در محيطي اين چنين خشن و غير طبيعي ساخته نشده است. روح انسان به طبيعت آزاد تعلق دارد و بايد به اصل خود برگردد.
انسان وابسته و نيازمند به طبيعت است و ذاتاً از بودن در طبيعت لذت مي برد. هر چه فاصله ي آدمي و طبيعت بيشتر شود و زندگي به سمت مصنوعي تر شدن پيش برود مشكلات رواني و حتي جسمي نيز بيشتر و آزار دهندهتر مي شود.
خستگي رواني ما انسان ها كه امروزه به دليل سبك زندگي مان بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود، ما را آشفته و پريشان كرده و شادي دروني مان را تحت تأثير خود قرار داده است. روان خسته و آسيب ديده ي ما عميقاً نياز به بازسازي و مرمت دارد و طبيعت مي تواند يكي از بهترين مرمت كنندگان آن باشد. در آغوش طبيعت مي توان از خستگي هاي رواني و جسمي كه ويژگي زندگي در محيط آلوده، پر سر و صدا و پر استرس است كاست و اعصاب و روان را آرامش بخشيد.
هر چند روز افزون شدن نابساماني هاي رواني و گستردگي مشكلاتي كه ريشه در اعصاب ضعيف انسان هاي قرن بيست و يكم دارد لزوم بازگشت به طبيعت و احساس نياز به آن را بيش از هر زمان ديگري به ما يادآوري مي كند اما واقعيت هاي اجتناب ناپذير جامعه ي بشري را نيز نمي توان ناديده گرفت.
ما نيازمنديم به اصل طبيعي خود بازگرديم و فرسودگي اعصاب و كدورت خاطر خود را ترميم كنيم. شديداً احتياج داريم كه خستگي هاي عميق خود را كه حاصل زندگي هاي ماشيني امروزه است با داروي طبيعت از تن به در كنيم و در آرامش واقعي كه از دل طبيعت سرچشمه مي گيرد فرو رويم اما ظاهراً چاره اي نيست. بازگشتِ اين چنيني به طبيعت يعني پشت پا زدن به صدها سال تكنولوژي و پيشرفت مادي بشري و مسلماً اين امر، مورد تأييد هيچ انسان عاقلي نيست.
هيچ عقل سليمي نمي پذيرد كه انسان براي برخورداري از يك زندگي آرام و بي سروصدا، خانه و كاشانه و شغل و ارتباطات اجتماعي خود را رها كند و به دل طبيعت برود و مثل انسان هاي نخستين با شكار كردن روزگار_بگذراند.
ظاهراً انساني كه در هزاره ي سوم زندگي مي كند مجبور است به جاي داشتن يك زندگي آرام و دلنشين در طبيعت بكر و دست نخورده ي خداوند به زيستن در آپارتمان هاي تنگ و لانه زنبوري و تنفس در هوايي كه همه جور مواد آلوده و زيان باري در آن يافت مي شود و همزيستي با آهن و سيمان و شيشه و ماشين و رايانه تن در دهد. اما به راستي چاره چيست و چه راه حلي براي گريز از اين مساله وجود دارد؟
براي استفاده از موهبت ها و زيبايي هاي طبيعت و برخورداري از اين داروي كم هزينه ي خداوندي و رفع خستگي هاي رواني و جسمي و رسيدن به نوعي آرامش عميق و شادي و انبساط خاطر دروني به جاي تغيير محيط زندگي و بازگشت به وضع زندگي انسان هاي قرون گذشته، مي توان با يك برنامه ريزي منظم و حساب شده گاه گاهي ( البته به صورت مستمر و مداوم ) به عنوان تفريح و تفرج به دل طبيعت رفت و از همه ي مزاياي آن بهره مند شد.
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
در جهان پيرامون ما داروهاي آرامش بخش و شادي آفريني وجود دارند كه آنها را در هيچ داروخانه اي نمي توان پيدا كرد. داروهايي از جنس سنگ و چوب و آب و... داروهايي كه با تأثيرات و جذابيتهاي شگفت انگيزي كه دارند ما را به سوي خود فرا مي خوانند. طبيعت به هر شكلي كه باشد ( كوه، جنگل، دريا، دشت، رودخانه، بركه و... ) داروخانه اي است كه مار ا به آغوش خود دعوت مي كند تا شكوفا شويم و بهره مند گرديم. بنابراين توصيه مي كنم براي بالا بردن سطح شادي دروني خود و سرشارتر كردن زندگي تان گاه گاهي به ميان طبيعت دل انگيز خداوندي برويد و از مناظر زيبا و طبيعي آن بهره برداري رواني كنيد. چرا كه طبيعت بهترين تسكين دهنده، ارزان ترين آرامبخش و بهترين تعميركار براي اعصاب و روان است.
طبيعت مي تواند نقش مادري مهربان را براي كودك درون تان بازي كند و شما را در آغوش گرم خود جاي دهد. ماري كوري در اين مورد مي گويد : “ سراسر زندگي ام، مناظر زيباي طبيعت، مرا وا مي دارد كه چون خردسالان شادي كنم “.
نكته ي جالب توجهي كه در اين زمينه وجود دارد اين است كه طبيعت گردي و بهره جستن از زيبايي هاي آن در كشور عزيزمان ايران، بسيار راحت تر و سهل الوصول تر از هر جاي ديگر است. ايران به سبب پهناور بودن و تنوع ساختار طبيعي و جغرافيايي كه پديد آورنده ي انواع اقليم ها و چشم اندازهاي روح نواز است، كشوري غني از طبيعت زيبا و بهره مند از جنگل هاي سرسبز، وكوه هاي با شكوه و سر به فلك كشيده، رودها و جويبارهاي روان، درياچه هاي كوچك و بزرگ، دشتهاي سرسبز و حاصل خيز و چشمه هاي زيباست. اين كشور مجموعهاي از زيبايي هاي طبيعي را در خود جاي داده است و حيف است كه ما از اين همه نعمت خدادادي در جهت بالا بردن كيفيت زندگي مان استفاده نكنيم.
طبيعت گردي خصوصاً اگر به صورت مستمر و گروهي باشد ميتواند بسياري از جنبه هاي زندگي را تحت تأثير مثبت خود قرار دهد. زندگي با طبيعت نيروي جسمي و رواني را تقويت و بازسازي مي كند، آرامش بخش و انگيزه ساز است و موجبات كاهش هورمون هاي مولد ترس، نگراني و اضطراب را فراهم مي آورد.
البته در نظر داشته باشيد كه طبيعت گردي هميشه به معناي رفتن به مسافرت هاي چند روزه (به شمال يا جنوب كشور سفركردن و... ) و پرداخت هزينههاي سنگين نيست بلكه مي توان با كمترين هزينه و با داشتن يك برنامه ريزي قبلي و فارغ از هرگونه وسواس و كمال طلبي، هر هفته به آغوش طبيعت رفت و لذت برد.
محيط طبيعي، تميزي هوا، آرامش و سكوت خاصي كه روح و روان را نوازش مي دهد و نياز مبرم و بيش از پيشي كه روح و روان آزرده ي ما به آن احساس مي كند همه و همه طبيعت را به كانوني اثر بخش تر از هميشه و دلپذيرتر از هر مكاني و مورد لزوم تر از دهه هاي قبل تبديل كرده است. بنابراين اگر مي خواهيد مولد شادي دروني و نشاط و سرحالي در خود باشيد طبيعت را فراموش نكنيد و به قول معروف :
“ بياييد با طبيعت آشتي كنيم “
عباس خادم الحسيني