در گذشته که مثل امروز دهها کانال تلویزیونی و انواع و اقسام برنامههای سرگرم کننده و کلاسهای فوق برنامه زمستانی و تابستانی نبود، قصه گفتن متدوالترین راه برای سرگرم کردن کودکان و نوجوانان بود. گاهی قصهها را بزرگترها از روی کتاب میخواندند، گاهی هم از بر بودند و قصه سازی هم میکردند.
اما همه قصهها با یکی بود و یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود شروع میشد. جملهای که خیلی معنا و مفهوم داشت. اما در عالم خردسالی برای بچهها به کلام آغازین قصهها تبدیل شده بود. ولی به مرور که کودکان بزرگ و بزرگتر میشدند، کمکم به درک واقعی میرسیدند که این دنیا موقت و گذراست و تنها خالق یکتا پایدار است.
اما این حقیقت مسلم هم نتوانسته برخی را از جاه طلبی و انحصار طلبی بازدارد. یعنی با وجودی که میدانند این دنیا به هیچکس وفا نمیکند، باز دست از زور و زورگویی برنمیدارند. اصولا این موجود دوپا (آدم) اگر منش و مسیر مثبت را پیشه کند، یعنی دست از تعدی و تجاوز به حقوق دیگران بردارد، همنوعان و بندگان خدا را دوست داشته باشد، آزادی خودش را با دیگران قسمت کند و به اندازه گلیمش، پایش را دراز کند، انسان میشود. انسانی که به تعالی میرسد و اولین شرط انسانیت را در بندگی خدای احد و واحد میبیند. بابت اعتقاداتش هم فخر نمیفروشد و معامله نمیکند.
حالا اهل هر مرام و مذهب و مسلکی که هست، بنده واقعی خدا و آزاده و انسان تمام میشود.
اما حیف که این قصه به اینجا ختم نمیشود و در طول مدتی که آدم خلق شده، کم نبوده و نیست جنگ و خونریزیهایی که بابت اعتقادات به راه افتاده که نه تنها از انسانیت خبری نبوده که پای شرک و پشت پا زدن به اعتقادات هم در میان بوده است. تا جایی که شماری ادعای خدایی و پیامبری هم کردهاند و بدبختانه از آنان بدتر، پیروان جاهل و نادانشان هستند که برای این مشرکین از خدا بیخبر جان فدا کردهاند و یقه دریدهاند.
اینکه میگوییم از خدا بیخبر، بدان خاطر است که اگر ذرهای به خدا و یکتاپرستی واقف بودند با چنین ادعاهایی در طول تاریخ به جان دیگر آدمها نمیافتادند و این چنین خاطرات تلخ و ناگوار از خودشان به یادگار نمیگذاشتند. هر چند آدمها دارای دو خوی انسانی و حیوانی هستند و هر چند خوی انسانی راه درست و صواب است، اما امان از خوی حیوانی که باید گفت برخی از آدمها کاری میکنند که از حیوانات درنده و زبان بسته هم سر نمیزند و به قول معروف، دست شیطان را هم از پشت میبندند. شیطانی که نهایت گمراهی و تباهی است. اما او هم باید از برخی آدمها درس بگیرد که گاهی بابت جاه طلبی و دنیا پرستی، چنان قداست سازی میکنند که آدم شاخ درمیآورد.
در همه ادیان از قول پروردگار سبحان نقل شده است که خداوند، انسانها را به شناخت و آگاهی یافتن از ذات پاکش فرامیخواند و دوست دارد که بندگان با علم و اطلاع و کسب معرفت، رو به پرستش آفریدگار بیاورند.
اما در طول تاریخ کم نبودند حاکمی و جبارانی که به کمک قوه قهریه، مردم را وادار کردهاند که چشم و گوش بسته، مطیع و فرمانبردار باشند.
گاهی چاشنی این ترفند، قداست سازیهایی است که توسط عوامل و نوکران مزدورشان صورت میگیرد.
تصور اینکه یک شهروند، یک آدم را به چنان منزلت و مقامی برساند که خودش را جانشین پروردگار بداند و بر روح و روان و جسم و جان دیگر همنوعان هم حکومت نماید، شاید به این راحتی در اذهان افراد مخلص و معتقد به ذات پاک الهی و هر انسان آگاه و آزاده نگنجد که چرا این آدمها چنین حقیرند.
بهترین نمونه و موردی که در این عصر و زمان از این نوع حرکتهای مشرکانه و غیرانسانی است، روند حاکم در عربستان سعودی است. یعنی ملک عبداله که تا چند سال پیش، چشم انتظار نشسته بود تا پادشاه وقت بمیرد و به حکومت برسد تا شاه شود و بر تخت نشیند، بعد از چند سال پادشاهی و سلطنت کردن و با وجودی که قادر به انجام دادن امور شخصی خود نیست و کمتر از آنچه که از او ساختهاند میتواند بشنود، ببیند و بفهمد را برای حفظ تاج و تخت و حکومت عدهای بر سرنوشت مردم و مقابله با هر صدای آزادی خواهانه قدسی کردهاند.
یعنی به دنبال تغییر نظامها در برخی کشورهای عربی و برای مقابله و سرکوب مخالفان در عربستان، اخیرا قانونی از مجلس فرمایشی گذراندهاند که هرکس در صلاحیت پادشاه شک کند، به 10 سال زندان محکوم میشود.
حال ببینید که این آدمهایی که تا انسان شدن اینقدر فاصله دارند، چطور و چرا میخواهند با قانونهای من درآوردی، فردی که دیر یا زود جان به جان آفرین خواهد داد را برای عوام فریبی، به قداست برسانند و با دهها لقب و صفت، نام او را بر زبان میآورند که تنها پروردگار متعال و حکیم، قادر به تحمل و گذشت از این همه خرافه سازی و خرافه پرستیهای افراد جاهل و نادانی است که در هزاره سوم در سرزمین یکتاپرستی رو به بت پرستی (فرد پرستی) آوردهاند و میگویند نگران سرنوشت مؤمنین در اینجا و آنجا هم هستند، اما قصه آنان نیز بدون شک با یکی بود و یکی نبود غیر از خدا هیچکس نماند، شروع و خاتمه مییابد.