گردآورنده :(معصومه ديهيم)
محمد مصدق در سال 1261 خورشيدي در تهران و يك خانواده آريستوكرات بدنيا آمد. پدرش ميرزا هدايت الله مشهور به “وزير دفتر” از رجال عصر خود و مارش ملك تاج خانم (نجم السلطنه) فرزند عبدالمجيد ميرزا فرمانفرما و نوه عباس ميرزاي معروف بود .
ميرزا هدايت الله (پدر مصدق) سه پسر داشت و محمد كوچكترين آنها بود كه هنگام مرگ پدر ده ساله بود . مادر وي پس از مرگ همسر ، ازدواج كرد و به تبريز رفت و محمد پس از سالها و بعد از اتمام تحصيلات مقدماتي در تبريز ، همراه پدر خوانده اش كه همزمان با سلطنت مظفرالدين شاه به سمت منشي مخصوص شاه تعيين شده بود ، به تهران آمد .
محمد مصدق بعد از بازگشت به تهران و همزمان با پيروزي انقلاب مشروطه، در اولين انتخابات مجلس نامزد وكالت شد ، ولي اعتبار نامه اش بدليل اين كه زير سي سال بود ، رد شد .
محمد مصدق سال 1287 براي ادامه تحصيلات به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصيل در مدرسه علوم سياسي پاريس به سوئيس رفت و دكتراي حقوق كسب كرد . اولين مراجعت وي به ايران با آغاز جنگ جهاني اول مصادف بود. بعد از مراجعه به ايران با سوابقي كه در امور ماليه داشت به خدمت در همان وزارتخانه دعوت شد كه پس از اختلاف با دولت وقت ، استعفا داد و همزمان با تشكيل كابينه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا شد .
دوران استانداري و وزارت
پس از ورود به ايران و شيراز ، به تقاضاي بزرگان فارس استاندار شد و تا كودتاي سوم اسفند 1299 در اين مقام ماند كه با وقوع كودتا، دكتر مصدق تنها شخصيت سياسي وقت بود كه دولت كودتا را به رسميت نشناخت و از مقام خود استعفا داد . با نخست وزيري قوام ،مصدق وزير دارائي شد . پس از مدتي والي آذربايجان گرديد و در خرداد 1302 در كابينه مشيرالدوله وزير خارجه شد و اولين درگيري را با انگلستان پيدا كرد . (با خواسته انگليسي ها براي دو ميليون ليره كه مدعي بودند براي ايجاد پليس جنوب خرج كرده اند مخالفت نمود.)
دكتر مصدق در دوره هاي پنجم و ششم مجلس شوراي ملي به نمايندگي مردم تهران انتخاب شد و همزمان با تغيير سلطنت ، به مخالفت با رضا شاه پرداخت و پس از ان تا 1319 خانه نشين شد . در اواخر سلطنت رضا شاه ، مصدق به دليل مخالفت مدت كوتاهي به زندان افتاد ولي پس از چند ماه آزاد شد تا تحت نظر در ملك خود در احمد آباد قزوين مجبور به سكونت باشد .
پس از سقوط رضا شاه ، مصدق به تهران برگشت و در انتخابات پرشور مجلس دوازدهم ، بار ديگر در مقام نماينده اول تهران به مجلس رفت . در مجلس چهاردهم براي مقابله با فشار شوروي جهت گرفتن امتياز نفت شمال ايران ، مصدق طرحي قانوني را به تصويب رساند كه دولت از مذاكره در مورد امتياز نفت تا زماني كه نيروهاي خارجي در ايران هستند منع مي شد . در مجلس پانزدهم مصدق بر اثر كارشكني ها درآن حضور نداشت .
پس از تقلب هاي رخ داده در جريان انتخابات مجلس شانزدهم ، مصدق و نوزده نفر از همراهانش پس از چهار روز تحصن بي نتيجه در كاخ مرمر كه به عنوان اعتراض به تقلب در انتخابات به عمل آورده بودند ، در روز اول آبانماه 1328 تأسيس سازمان جبهه ملي ايران را اعلام داشتند .
با مقاومت جبهه ملي ، انتخابات تهران باطل اعلام شد و در نتيجه انتخابات مجدد هشت نفر از كانديداهاي جبهه ملي با رأي مردم تهران به مجلس راه يافتند كه همين فراكسيون در مجلس شانزدهم و در 29 اسفند ماه 1329 قانون ملي شدن نفت را به تصويب نهائي رسانيد . با توصيه همراهان ، دكتر محمد مصدق بعنوان رهبر جبهه ملي جهت اجرايي كردن قانون ملي شدن نفت ، در دهم ارديبهشت1330 نخست وزيري را بر عهده گرفت . نخستين اقدام دكتر مصدق پس از معرفي كابينه ، اجراي طرح ملي شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت نفت انگليس بود .
به دنبال شكايت دولت انگليس از ايران و طرح شكايت در شوراي امنيت سازمان ملل ، دكتر مصدق عازم نيويورك شد و به دفاع از حقوق ايران پرداخت و سپس به دادگاه لاهه رفت و در آن دادگاه به پيروزي دست يافت . (مسيبيان، 1389، اينترنت)
تاريخ كشف نفت:
فلات ايران از قديم الايام بر دريايي بيكران از مايعي سياه رنگ آرميده كه منشأ آلي فسيلي دارد. كلمه نفت ريشه اوستايي دارد در زبان اوستايي نپتا Neptaبه معني روغن معدني است كه بعدها اعراب آن را نفت ناميدند.
در زبانهاي فرانسه و انگليس آن را پترول Petrolو پتروليوم Petroleumمينامند كه از دو بخش لاتين Petrosبه معني سنگ، Cleumبه معناي روغن به دست آمده است. سابقه آشنايي انسان با نفت به پيش از دوره عصر فلزات ميرسد. هرودوت زمان استفاده از نفت را پيش از چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح ذكر ميكند.
بسياري از تمدنهاي پيشرفته جهان باستان با نفت آشنا بودهاند و در زمينههاي مختلفي مانند سوخت، وسيله روشنايي، گرما از آن سود ميبردهاند بسياري از معابد و آتشكدههاي ايران باستان كه ساليان دراز آتش خود را روشن نگاه ميداشتند از همين چشمههاي نفتي استفاده ميكردند. نفت و قير به عنوان يك ماده محافظ در پوشش مجاري آب موميايي اجساد، ساختن مرهم براي معالجه زخمها و مداواي بيماريهاي پوستي و عفوني استفاده ميشده است.
با آغاز قرن بيستم و كشف اين معادن از سلسله جبال مسجد سليمان به طور كامل سرنوشت تاريخ ايران را دگرگون ساخت. نفت كه در جهان مدرن حكم طلاي صنعتي را يافت باعث گرديد فصلي جديد در روابط ساير كشورها با ايران به وجود آيد.
زمينههاي شكلگيري نهضت ملي شدن نفت از آغاز تا سقوط دولت دكتر مصدق
پس از اكتشاف نفت به پنجم خرداد 1287 در مسجد سليمان، اسباب دگرگوني اوضاع ايران و خاورميانه فراهم آورده شد. جالب اين كه نزديك به پنجاه سال پيش از آن در شرايطي مشابه، اولين چاه نفت در آمريكا فوران كرده بود (وضع امروز پنسيلوانيا با مسجد سليمان به هيچ وجهي قابل قياس نيست.)
مهم آنكه يك سال پيش از كشف نفت، نهضت مشروطه به سرانجام رسيده و با تشكيل مجلس شوراي ملي، اوضاع حكومت و روند تصميمگيري، شكل ديگري يافته بود. بي شك نهضت مشروطه و پالمانتاريسم زمينهساز تغييراتي بود كه در سال 1329 به ملي شدن صنعت نفت انجاميد.
پس از تشكيل شركت ايران انگليس، احداث پالايشگاه نفت در آبادان و كشيدن خط لولههاي ارتباطي ميان اين دو شهر جنوبي ايران در تاريخ يكم دي 1291 اولين محموله نفتي از آبادان راهي بازار جهاني شد. از سويي ديگر نيروي دريايي انگلستان كه از ديرباز، با نيروي دريايي آلمان رقابتي آشكار و نهان داشت، برنامه بلند پروازانهي تغيير سوخت كشتيها از زغالسنگ به نفت را در سر ميپروراند.
پس از مدت كوتاهي احساس نياز به دستيابي به منابع نفت ايران چنان قوت گرفت كه در سال 1292، چرچيل در پارلمان حضور يافت و با نطقي، به تعبير نشريه “تايمز لندن” عالمانه،در باب منافع ملي نفتي انگلستان چنين هشدار داد: “اگر نتوانيم به نفت دسترسي يابيم، نخواهيم توانست غله، پنبه و هزار و يك كالاي ضروري ديگر را به دست آوريم”. چرچيل در جايگاه رئيس ستاد نيروي دريايي، همزمان يكي از سهامداران عمدهي “شركت نفت انگليس و ايران” بود.
در جريان جنگ جهاني اول، اين شركت توانست بدون وقفه جدي به توليد خود ادامه دهد؛ به گونهاي كه توليد آن، از روزانه 1600 بشكه در سال 1912 به 18000 بشكه در سال 1918 افزايش يافت و تا اواخر سال 1916 يك پنجم از نياز نيروي دريايي انگليس را تأمين ميكرد. به اين ترتيب، شركتي كه در پانزده سال نخست تأسيس خود همواره با خطر ورشكستگي دست و پنجه نرم ميكرد، با شراكت نيروي دريايي انگلستان، رونق گرفت و سود سرشاري را به دست آورد.
پس از كودتاي رضاخان؛ وي بر تخت سلطنت نشست. رضاخان از همان روزهاي اول از درآمد نفت استخراجي گلهمند بود، اين ناراحتي بدين دليل بود كه هر ساله ميزان استخراج نفت بالاتر ميرفت اما ميزان عايدي ايران نوسان بسياري داشت.
براي نمونه، درآمد نفتي در سال 1306 نزديك به 4/1 ميليون ليره بود، اما در سال بعد به 5/0 ميليون ليره كاهش يافت. اين مسئله خشم رضا شاه را برانگيخت. از سويي ديگر مردم نيز بر اين باور بودند كه توطئهاي از سوي دولت انگليس در كار است.
نكته: به موجب امتياز نامه دارسي، شركت ميبايست 16 درصد از منافع خالص خود و تمامي شركتهاي تابعه را به دولت ايران پرداخت كند. اما از قرار معلوم، شركت به بهانههاي مختلف و با حساب سازيهاي غير قابل بررسي، از پرداخت بخشي از آن طفره ميرفت.
در سال 1310 به يكباره درآمد ايران به كمتر از يك چهارم سال قبل كاهش يافت.
رضاخان، تيمور تاش وزير دربار خود را مسئول پيگيري اين مهم نمود، رضاخان كه مذاكرات طولاني را برنميتابيد،يك روز به هيئت دولت آمد و پرونده را داخل بخاري انداخت و با خشم و غضب فرياد زد: “نميرويد تا امتياز را لغو كنيد”. به اين ترتيب، در آذر 1311 امتياز دارسي طبق دستور به طور يك جانبه لغو شد. حسن تقيزاده در نامهاي به “جاكس”، مدير شركت، الغاي امتياز دارسي را به طور رسمي اعلام كرد. اما رضاخان خيلي زود فهميد (به او فهمانده شد؟)! كه به شيوههاي رضاخاني، نميتوان هر مشكلي را حل كرد.
شركت طي 19 سال اول (منتهي به سال 1310)، بر روي هم، 3/56 ميليون تن نفت از ايران برداشت و صادر كرد. از 5/49 ميليون ليره سود خالص در اين دوره،نزديك به 10 ميليون ليره نصيب ايران شده بود. شركت نفت انگليس و ايران از تمام امكانات خود براي حل سريع اين مسئله به نفع خود بهره برد.
از جمله اين كه دولت بريتانيا بي درنگ شكواييهاي عليه ايران به دبير كل “جامعهي ملل” تسليم كرد و خواستار رسيدگي فوري به آن شد. نيازي به اين كار نبود، چون دولت ايران فوري به مذاكره تن در داد.بررسي اين شكايت تا تعيين نتيجه مذاكرات به تعويق افتاد. مذاكرات از فروردين 1312 آغاز شد و در كمتر از يك ماه به عقد “قرارداد 1312” 19333) منجر و پس از تصويب مجلس به اجرا گذارده شد. به موجب اين قرارداد، حوزه شمول امتياز به 100 هزار مايل مربع (يك چهارم امتياز دارسي) كاهش يافت.
حق انحصاري احداث و نگهداري خطوط لوله منتفي شد، بكارگيري نيروي كار ايراني در اولويت قرار گرفت و مبلغي براي آموزش دانشجويان ايراني در رشته صنعت نفت اختصاص يافت. اما در عوض، زمان اعتبار قرارداد از تاريخ امضا به مدت 60 سال تعيين شد،پايه پرداخت سهم ايران از 16 درصد سود خالص سالانه به 4 شيلينگ براي هر بشكه تغيير كرد. در واقع ميزان ثابت و مطمئن و تأثيرناپذيري از نوسانهاي بازار براي ايران در نظر گرفته شد.
اما اين تغيير به هيچ روي به معناي افزايش سهم ايران نبود. اين قرارداد با امتياز دارسي تفاوت ماهوي نداشت و عوارض در پي داشت كه بيشتر تحولات دههي بعد، ناشي از آن بود. هرچند كه امضاي اين قرارداد،در آن هنگام، موفقيتي بزرگ جلوه داده شد. حسن تقيزاده،وزير ماليه وقت، با امضاي اين قرارداد باري بر دوش خود گذاشت كه 14 سال بعد، هنگامي كه تلاش كرد كه آن را بر زمين نهد، اوضاع كشور به كلي متحول شده بود.
قدرتهاي بزرگ پيروز در جنگ،هنوز از تب و تاب جنگ خارج نشده بودند كه مذاكراتي را براي تسلط بر منابع نفت خاورميانه از جمله، ايران،آغاز كردند. براي مثال، “كافتارادزه” در رأس هيئتي از شوروي به ايران آمد تا امتيازي مشابه قرارداد نفت جنوب، در قسمتهاي شمالي به دست آورد.