منوچهر حبيبي
ماه ها توجه جهاني معطوف خاورميانه است و آنچه را كه به بهار عربي معروف شده است با دقت پيگيري مي كند. تحولاتي كه هر كدام ويژگي خاص خود را دارد، اما در اين رهگذر تحولات ليبي جاذبه ديگري دارد.
ليبي كشور عرب آفريقايي است كه رهبر مخلوع آن سرهنگ معمر ال قذافي، ركورد زمامداري را در بين رهبران دنيا شكسته بود. اما او نيز سرانجام توسط انقلابيون ليبي سرنگون شد.
سرنگوني قذافي يكي از تحولات و رويدادهاي باور نكردني سال هاي اخير بود، چرا كه قذافي، همه ويژگي هاي يك ديكتاتور سفاك را به طور تمام عيار دارا بود. از بي رحمي و شقاوت، خونخواري، سبوعيت، تا دروغگويي و عوام فريبي، خلاصه هرچه را كه يك فرد جاني، مستبد و زورگو مي تواند به آنها اتكا داشته باشد، او در اختيار داشت. چرا كه سال هاي سال شاهد تغيير و تحولات، آمدن و رفتن هاي رهبران مردمي تا ديكتاتورها بود.
پس او كه شيفته قدرت و حكومت بود، بايد براي هر نوع مقابله و مقاومت آماده مي بود كه بود. شايد در اختيار گرفتن رسانه ها كه تنها ابزار رساندن صداي مردم ليبي بود، يكي از ترفندهايي بود كه او را شكست ناپذير جلوه مي داد.
وقتي نظامي، همه راه هاي ارتباط مردم را با دنياي خارج قطع مي كند و تنها كساني باقي مي مانند كه خواست و اراده يك ديكتاتور را انعكاس دهند، ديگر كسي نبايد خارج از آن كشور، منتظر شنيدن صداي مردمي باشد كه سال ها انواع و اقسام بلاها و ظلم ها را تحمل كرده اند.
اما يك ديكتاتور بايد مدام زمينه يأس و نااميدي مخالفان و آزادي خواهان را فراهم كند. پس يك ديكتاتور كاركشته، بايد دروغگوي خوبي باشد. خائن دروغگو بايد خيلي حرفه اي باشد، خوب سخن بگويد، مظلوم نمايي كند، از اقتدار و ثبات بگويد تا همان طوري كه ذكر شد، علاوه بر نااميد كردن صداي مخالفان، موجب پشت گرمي به نوكران و عوامل داخلياش هم گردد و هم خيال ارباب هاي خارجياش را ظاهراً راحت كند.
گفتن اينكه قذافي چقدر متكي به قدرت هاي خارجي بود را فقط نوع و ميزان حمايت آنها و مقدار خارج كردن پول مردم و سرمايه گذاري در كشورهاي خارجي تعيين مي كند.
بنابراين قذافي از آغاز قيام مردم ليبي در 6 ماه پيش كه با 3 خواسته اصلي اصلاحات، مبارزه با فسا و كنار رفتن خودش (قذافي) شروع شد، در گام نخست مردم را شورشي ناميد، به آنها انواع و اقسام توهين و جسارت ها را نمود. از موش و سوسك تا تروريست و نوكر بيگانه گفتن. همه اين دشنام و توهين ها با بي شرمي تمام طي اين مدت ادامه داشت و او با اين حربه سعي بر تضعيف اراده مردم و سعي بر ترغيب مزدورانش براي حمايت از خودش را داشت.
اما زشت تر از هر دشنامي، وارونه جلوه دادن حقايق و رويدادهايي بود كه هر روز در ليبي رخ مي داد.
بنابراين مدام در مصاحبه هايي كه انجام مي داد، منكر وقوع انقلاب در ليبي بود. مدام از مشتي تروريست مي گفت كه سركوب شده اند.
اين در حالي است كه شهرهاي ليبي يكي پس از ديگري به دست مخالفان ميافتاد و او و دروغگوتر از او سخنگوي دولتش موسي ابراهيم، صحبت از آرامش و ثبات مي كردند.
گويا باورشان شده بود كه هيچ صدايي و هيچ نگاهي متوجه مردم گرفتار ليبي نيست.
شايد بگوييد قذافي و ديگر دولتمردان ليبي، چاره اي جز دروغگويي و عوام فريبي نداشتند، اما حتي بن علي، مبارك و عبدالله صالح هم در مقطعي، سعي به قبول اشتباهات و تمايل به توجه به خواست هاي مردم كردند. اما قذافي با شعار همه چيز آرام است و هيچ مشكلي در كار نيست، تلاش به فريب افكار عمومي و شكست ناپذير بودن خود داشت. حتي زماني كه با محكوميت جهاني روبرو گرديد، تلاش نمود آن را كم اهميت جلوه دهد.
حمله ناتو را دخالت در كشورش جلوه داد و فرستادگانش را به كشورهاي عربي و چين و روسيه فرستاد تا بلكه فشارهاي خارجي را كمتر كند، اما در مصاحبه هايش مي گفت مردم ليبي طرفدار او هستند و همه چيز آرام است.
اينجا بود كه نقش رسانه هاي آزاد و بي طرف، تعيين كننده بود و كمبود آن احساس مي شد.
حتي او براي فريب مزدورانش و دهان كجي به مردمش، با فرستاده پوتين (روسيه) به بازي شطرنج پرداخت و اعلام شد كه بازي را از حريف روسي خود برده است.
اما روند مبارزه و آزادي خواهي مردم ليبي به كمك نيروهاي ناتو توسعه يافت و اوج گرفت، تا جايي كه پايتخت ليبي (طرابلس) نيز سقوط كرد ولي از دروغگويي و حماقت قذافي همين بس كه اعلام كرد اين يك نقشه بوده است تا مخالفان را شكست دهد! و او با لباس مبدل در ميان مردم ليبي آمده همه شعار مي دادند (شعار به نفع يا عليه او مي دادند را مشخص نكرد) و اصلا نگران شهر طرابلس نبودند.
خوب اين هم از عجايب كار ديكتاتوري چون قذافي است كه مي خواهد اوضاع را دوباره سر و سامان دهد و گويا هيچ اتفاقي اصلا در اين كشور بحرانزده رخ نداده است.به نظر قذافي شايد همه اتفاقات 6 ماه گذشته و سرنگونياش، خوابي بيش نباشد و به محض بيدار شدن، حتما تلاش خواهد كرد همه چيز را مرتب كند. چون اصلا رويدادي رخ نداده و همه چيز كاملا آرام است.
مخاطبينش هم پناه بر خدا همان موش و گربه و سوسك هايي هستند كه طي اين 4 دهه بر آنان حكومت مي كرد. از گوش كر، از چشم كور، از عقل تهي و اين قصه ادامه دارد.