عباس خادم الحسيني: يكي از مواردي كه تأثير بسيار زيادي بر سرعت روند پير شدن دارد و متأسفانه كمتر مورد توجه و بحث قرار ميگيرد نوع برداشت ذهنياي است كه شما از جسم خود داريد. اگر بخواهم تعريفي روانشناسانه از پيري ارائه دهم بايد بگويم: < پيري يعني احساس جواني نكردن .> يعني پيري قبل از هر چيزي (حتي قبل از اين كه يك حالت ارگانيسمي بدن باشد) يك حس دروني است پس با يك ذهنيت منطقي و حساب شده به راحتي ميتوان آن را تحت كنترل در آورد.
طرز فكر و ذهنيتي كه شما نسبت به خودتان داريد در نوع وضعيت جسمي و ظاهريتان تأثيري شگرف دارد. دكتر هريآلدر ميگويد: < ذهن و جسم هر دو به يك سيستم تعلق دارند و بر يكديگر تأثير متقابل ميگذارند. شما ناخواسته احساسات خود را با بدنتان همراه ميكنيد يعني ميتوانيد با تغيير روش فكري خود دقيقاً فيزيولوژي خود را تغيير دهيد.
شما ميتوانيد با تغيير اعمال خود (به طور فيزيكي) بر ذهنتان تأثير بگذاريد و با تغيير افكارتان بر اندام خود تأثيرگذار باشيد. به عنوان مثال اگر با اعتماد به نفس فكر كنيد ظاهر و اعمال شما هم همين خصوصيت را بروز خواهند داد اگر اضطراب و ترس را به ذهن خود راه دهيد ضربان قلب، لحن صدا و حالتهاي بدنيتان بيشتر با اين دو حس منفي تطبيق مييابند و اگر احساس دستپاچگي يا خجالت بكنيد رفتار و سلوك بدنيتان اين واقعيت را به خوبي بروز ميدهند.>
در مورد پيري هم همينطور است اگر احساس پيري كنيد (چه بخواهيد چه نخواهيد) خود به خود بدن شما در راستاي محقق كردن احساستان گام بر خواهد داشت. نميدانم چرا بسياري از افراد كم اطلاع گمان ميكنند كه هيچگونه كنترل ذهني روي بدن خود ندارند و اصلاً رابطهاي بين بدن و چگونگي فكر كردن وجود ندارد در حالي كه بخش عمدهاي از تغييرات واقعي پير شدن زاييده ذهنيت شماست. اينكه در مورد خودتان چه تصوري داريد و چطور خودتان را (از نظر سني و نشاط بدني) ارزيابي ميكنيد تأثير بسيار زيادي در ميزان سن واقعي شما (و نه سن تقويميتان) دارد. به خاطر داشته باشيد كه از نظر علم روانشناسي هر كسي آنقدر مسن است كه احساس ميكند. پس احساس جواني كنيد تا روند پير شدن را در خود كُند كرده باشيد. براي اينكه جوان بمانيد بايد به سرحالي و نشاط بدني خود ايمان داشته باشيد. هميشه خود را آنقدر جوان و سرحال احساس كنيد كه ميل داريد باشيد. دكتر هربرت بنسن ميگويد: < نيروي انديشه ميتواند بدن انسان را تغيير دهد .>
البته نكتهاي كه ذكر آن را در اينجا لازم ميدانم اين است كه منظور از احساس جواني كردن، فريب دادن خود يا انجام تلقينهاي دروغين و بي پايه و اساس نيست. اين مسير طبيعي زندگي است كه به پيري ميانجامد و ما هم نميخواهيم آن را انكار كنيم. بدن ما نيز خواهناخواه مانند هر ماشين ديگري با مرور زمان و عمر كردن فرسوده و كهنه ميشود و اين تغييرات و فرسودگيها به وضوح قابل مشاهده و براي هر كسي هم كاملاً ملموس است اما آنچه در اين ميان جالب توجه و قابل تأمل اين است كه ظاهرا انسان تنها موجود زندهاي است كه اين قدرت را دارد (يا بهتر بگويم اين نعمت خدادادي به او عطا شده است) كه با انديشه، احساس و ارادهاي كه دارد در ميزان اين تغييرات، دخالت و تأثير داشته باشد.
از آنجايي كه روان شما از تفكرات شما تغذيه ميكند و تفكرات (يا همان باورهاي شما) سرچشمه احساسات شما هستند و احساسات شما نيز تعيين كننده كيفيت و رفتار شماست ميتوان نتيجه گرفت كه بسياري از تأثيرات جسمي پيري محصول باور داشتن خود پيري است . وقتي كه شما پيري را باور داشته باشيد (احساس پيري كنيد) اين پيام فكري خواهناخواه به تمامي اعضا و اندامهاي شما و يا دقيقتر بگوييم به تكتك سلولهاي بدنتان انتقال مييابد و آنگاه است كه پيري حقيقي زودتر از موعد از راه ميرسد يعني شما زودتر از آنچه بايد پير شويد، پير ميشويد. دكتر هاروي دياموند در كتاب تندرست و با نشاط براي زندگي ميگويد: ما مرتباً به سلولهاي خود پيام صادر ميكنيم و از آنها ميخواهيم كه هوشيارانه آنها را عملي سازند. تكتك سلولهاي بدن ما داراي هوش، استعداد، شعور و درايت هستند هر سلولي مانند يك سرباز منتظر فرمان ماست يعني ما آگاهانه ميتوانيم سلولهاي خود را كنترل و هدايت كنيم و آنها هم همان كاري را انجام ميدهند كه ما انتظار داريم. آگاهي ما باعث ميشود بدن در شرايطي قرار گيرد كه ما فكر ميكنيم. اين فكرها ميتوانند مثبت باشند يا منفي، مضر و مخرب يا مفيد و سازنده.>
با اين تفاسير ميتوان چنين نتيجه گرفت كه بخش زيادي از پيري علت روان، تني دارد يعني زودتر پير ميشويم چون فكر ميكنيم زودتر و بيشتر از آنچه بايد پير شدهايم يا اينكه زودتر پير ميشويم به اين دليل كه پير شدن را بيش از حد در كانون توجهات فكري خود قرار دادهايم.
ترس از پيري به مراتب از خود پيري خطرناكتر است زيرا نه تنها هيچ سودي ندارد بلكه هم قواي فكري را تضعيف ميكنند و هم مقدمات پيري را در تمامي اعضا و قواي جسماني فراهم ميآورد.
بنابراين در هر سن و سالي كه هستيد (مهم نيست30 سالهايد يا 60 ساله) احساس نشاط و سرحالي كنيد و بدانيد كه اين احساس يكي از پيش شرطهاي اصلي موفقيت و رضايتمندي است. داگ هوپر در كتاب تو همه انديشهاي ميگويد: <اگر احساس نشاط و شادابي نداشته باشيد 20 ساله باشيد يا 70 ساله تفاوتي نميكند.>
براي رسيدن به دلي شاداب و جوان و روحيهاي شاد و پرانرژي، افكار منفي و سياه را از خود دور كنيد و به جاي آن خوشبختي و سر حالي را در كانون توجه خود قرار دهيد. بي دليل تقصير را به گردن ديگران و يا محيط نيندازيد. احساس خوشبختي و يا بدبختي كردن شما از درونتان سرچشمه ميگيرد و ارتباط چنداني به دنياي بيرون تان ندارد.
البته قبول دارم كه محيط، موقعيت و شرايطي كه در آن به سر ميبريد بر اين احساس كاملاً تأثيرگذار هستند اما بدانيد كه در نهايت اين شماييد كه تصميم ميگيريد چطور فكر كنيد و چه احساس و برداشتي داشته باشيد. حتي ممكن است شما در اوج موفقيت و پيشرفت و ثروت و قدرت باشيد اما احساس بدبختي و ضعف كنيد.
مثالها در اين زمينه فراوانند چه بسيار شخصيتهاي موفق با شهرت جهاني كه در اوج ثروت و محبوبيت، آنقدر احساس بدبختي وجودشان را فرا گرفته كه خودكشي كردهاند. نمونههاي بر عكس اين قضيه هم در اطراف ما فراوانند.
بنابراين در هر سن و سال و موقعيتي كه هستيد با اقتدار و اطمينان شانههاي خود را عقب بكشيد سينه خود را جلو بدهيد سرتان را بالا نگهداريد، ستون فقرات را راست نگه داريد، قدمهاي خود را بلند و استوار برداريد و با اقتدار و اعتماد به نفس راه برويد.
در هر سن و سالي كه هستيد نسبت به خودتان، جسمتان و زندگيتان احساس و نظري مثبت داشته باشيد تا بتوانيد از زندگي نهايت لذت را ببريد. شما همان چيزي هستيد كه فكر ميكنيد هستيد و همان زندگياي را داريد كه احساس ميكنيد داريد. بنابراين افكار، احساسات و عواطف خود را به شكلي بهتر و عاقلانهتر كنترل كنيد تا بيشتر سعادتمند و خوشبخت باشيد و دل جوانتري داشته باشيد.
به جرأت ميتوانم بگويم جوان بودن دل از جوان بودن جسم هم مهمتر است. زيرا اگر دلتان پير باشد داشتن جسم جوان سودي برايتان نخواهد داشت. پس اگر تا به امروز اجازه دادهايد كه افكار منفي از جواني دل تان بكاهند و يا اجازه دادهايد كه محيط، ديگران و شرايط و وقايع زندگي به طور صد در صد افكار و احساسات شما را تحت كنترل در آورند و آنها را عليه شما به كار بيندازند از هم اكنون جلوي اين قضيه را بگيريد و شكل اين كنترل را بر عكس كنيد.
شكل درست و منطقي قضيه اين است كه شما افكار و احساساتتان را كنترل و هدايت كنيد نه آنها شما را. نبايد اجازه دهيد كه افكار و عواطف شما به سمتي بروند كه به ضرر شماست فقط به شادماني و لذتي كه ميتوانيد از باقي مانده عمرتان (كه معلوم نيست چقدر باشد) ببريد فكر كنيد.
بنابراين پيشنهاد ميكنم تفاوتهاي جسمي خود و كساني كه از شما جوان تر هستند و يا تفاوتهاي جسميخودِ اكنون تان و خودِ چند سال پيشتان را آنقدرها بزرگ نكنيد و اجازه ندهيد اين تفاوتها شما را از اصل نشاط و شادابي دور كند.
هرگز از جملاتي مثل من ديگر براي اين كارها پير شدهام، از سن و سال من گذشته است و مانند اينها استفاده نكنيد زيرا همانطور كه قبلاً عرض كردم به كار بردن جملات اين چنيني نا خودآگاه حس پيري را در شما مضاعف ميكند و اين حس ناخوشايند به مرور جسم شما را نيز تحت تأثير منفي خود قرار خواهد داد.