منوچهر حبيبي:هر روز تعدادي متولد مي شوند و عده اي مي ميرند. روزها براي عده اي شيرين و براي گروهي تلخ هستند ولي اين تولد و مرگ ها قصه و حكايت هاي عجيب و غريبي هم دارند. مثلا 15 مهر ماه روز تولد ولاديميرپوتين نخست وزير روسيه است و همين 15 مهر ماه روز مرگ آناپوسكايا روزنامه نگار و منتقد دولت روسيه هم هست كه در سال 2007 به طرز مشكوكي در سن 45 سالگي به قتل رسيد و طي اين چند سال كه از مرگ اين خبرنگار معروف روسي مي گذرد دولت روسيه كه در زمان شوروي سابق هم ناراضي يان را با قتل و ترور از بين مي برد هيچ اقدامي در راستاي شناسايي و دستگيري و مجازات قاتلين حكومتي انجام نداده است.
بدون شك دولت روسيه كه با مخالفت هاي داخلي روبروست سال هاست كه به حذف فيزيكي و سياسي مخالفان مي پردازد و يكي از مخوف ترين سازمان هاي اطلاعاتي و جاسوسي را داشته و دارد تا هر صدايي را در گلو خفه كنند طوري كه امروز مقتدرترين حكومت استبدادي در دنيا را روس ها دارند و در راس گروه حاكم علي رغم سياه بازي هاي سياسي كه انجام مي شود پوتين نخست وزير تا مدودف رئيس جمهور قرار دارد همين استبداد و خفقان داخلي را در سياست خارجي نيز اعمال مي كنند و پشت ديكتاتورهاي حكومت هاي كمونيستي و سوسياليستي نيز قرار دارند و اما يك تولد ، يك ديكتاتور مثل پوتين به دنيا تقديم مي كند و يك مرگ به حذف يك آزادي خواه مي انجامد ، حالا مي بينيد كه روز تولد پوتين روز عزاست و روز مرگ نويسنده و روزنامه نگاري همچون خانم پوسكايا به روز ريشه زدن نهال آزادي در روسيه تبديل مي شود تولدي كه مرگ را به دنبال دارد در مقابل مرگي كه تولد را هديه مي كند كم نيستند كساني كه جهانيان از روز تولدشان با نفرت ياد مي كنند چرا كه چشم گشودن امثال هيتلر و صدام و قذافي و ... جز نكبت ،جز فقر و فلاكت ، جز قتل و غارت و خونريزي براي جامعه بشري هديه و ارمغاني به دنبال نداشته و ندارد.
اما همه آزاد انديشان، همه آزادي خواهان با مرگشان و با دادن جانشان آزادي و رهايي و حفظ حقوق و كرامت انساني را براي ديگر انسان هاي آزاده به ارمغان ميآورند . شايد سخت و دردناك باشد كه اين روند ادامه يابد اما تا زماني كه عدهاي حاضر نيستند به حقوق ديگران احترام بگذارند و دست از زياده خواهي و طمعورزي خود بردارند بايد عده اي براي روشنگري، براي آگاه كردن جامعه هايشان قرباني و فدا شوند هر چند در اين جنگ نابرابر هميشه دگر انديشان و روشنفكران و آزادي خواهان بيشترين آسيب ها و بدترين رنج و دردها را متحمل مي شوند ولي حس نوع دوستي و ايمان و اعتقاد به حرمت و مقام و منزلت انسان هاست كه آنان را مصمم و قوي مي كند كه براي رهايي و آزاد شدن ملت ها در برابر حكومت هاي مستبد و ديكتاتور بايستند . امروز اگردر برمه زني <آن سان سوچي> رهبري 20 ساله مخالفان با ديكتاتوري نظاميان را در دست دارد ناشي از همين عشق به رهايي و آزادي ملت برمه است ، همان عشق و احساسي كه در تك تك مردم اسير و گرفتار برمه وجود دارد ، همان عشق و احساسي كه آنا پوسكايا نويسنده مقتول روسي داشت تا روزي مردم روسيه هم بتوانند صاحب يك نظام كاملا مردمي و آزاد باشند. شايد 15 مهر پوتين براي استحكام و احياي ديكتاتوري و اختناق و ايجاد رعب و وحشت مردم كشورش متولد مي شود ولي در 15 مهر ديگري زني همچون پوسكايا مي ميرد تا آن ابهت پوشالي را بشكند تا به مردمش پيام رساند كه زندگي و مرگ لازم و ملزوم يكديگرند و در اين رهگذر مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است . حالا بايد ديد در برخي كشورهاي مستبد و در ميان ديكتاتورهاي حاكم چه تعداد از مردم و روشن فكران وآزادي خواهان روز تولد ديكتاتوران به قتل رسيده و يا ترور مي شوند ! به راستي روز تولد هر كسي زماني ميمون و مبارك است كه آن فرد در جامعه اش به عنصري مثبت و خدمتگزار تبديل شده باشد و اين همان اصلي است كه برخي نقاط اين كره خاكي شاهد قتل و ظلم و جنايت و كشتار گروهي و دست جمعي مردم باشيم. شايد در برخي جوامع مردم به آزاديهاي قابل قبول و نسبي رسيده باشند اما كم نيستند نقاطي كه مردم براي رسيدن به حداقل آزادي بايد جان بدهند ، بايد بميرند، بايد روي دست هاي هم وطنانشان تشييع شوند تا مرگشان به تولد آزادي بينجامد . شكي نيست فردا و فرداهاي ديگر، دنيا شاهد تولدهايي است كه در آن روزها متاسفانه كساني پا به جهان خواهند گذاشت كه اگر به حال خودشان باشند روي چنگيز، تيمور و هيتلر و ... را سفيد مي كنند ولي چون در همان روزها ديگراني پا به عرصه ميگذارند و يا مي ميرند كه در مقابل ظلم و استبداد ساكت و آرام نمينشينند . شايد آينده اي بهتر و روشن تر پيش روي جامعه بشري باشد ، شايد بتوان با بيعدالتي و ظلم و جور در هر نقطه اي از جهان مبارزه كرد ، شايد بتوان از ريختن خون مردم بي گناه در روز تولد برخي مستبدان و ديكتاتوران جلوگيري كرد شايد بتوان عليرغم خلق و خوي ذاتي برخي از آنان انسانهاي پاك و آزاده ساخت تا با اين نگاه به تولدها نگريست كه هيچ كس مادرزاد جلاد ، جاني ، ديكتاتور ، خونخوار و مستبد نيست و براي رسيدن به اين هدف بايد و به ناچار عده اي بايد جان دهند تا مرگشان نه عزا كه شادي و شور به ارمغان بياورد تا در شرق و غرب عالم آدمها به آزادي برسند.