جمعه 2 آذر 1403 11/22/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

چهار شنبه 4 آبان 1390 ، 33 : 17

کد خبر : 630

از 0 نفر 0

درس تاریخ

درس تاریخ

منوچهر حبیبی/ شاید در میان کارشناسان مسایل سیاسی کمتر کسی پیش بینی میکرد که ظرف مدت هشت ماه، یکی از هولناکترین نظامهای بسته جهان، ...

شاید در میان کارشناسان مسایل سیاسی کمتر کسی پیش بینی میکرد که ظرف مدت هشت ماه، یکی از هولناکترین نظامهای بسته جهان، این چنین فرو ریزد و بر سر حاکمان زورگو و مستبدش خراب شود.

شاید باور کردنی نباشد، اما امروز دیگر هیچ اثری از دیکتاتور معدوم، سرهنگ معمر القذافی، وجود ندارد. او که چند ماه پیش مردم تونس را به خاطر مقابله با دیکتاتورشان (بن علی) سرزنش کرد، در دام دیکتاتوری خودش چنان گرفتار شد که عاقبتی بدتر و اسفناکتر از صدام (دیکتاتور عراق) داشت.

شاید به خودش و اطرافیانش خیلی باور داشت، اما مطمئنا قدرت مردم و مخالفانش را دست کم گرفته بود. هر چند مورد لیبی یک استثنا بود که همزمان با مخالفهای داخلی، میبایست با دخالت خارجی به ویژه غرب و آمریکا هم میجنگید، اما آنچه مسلم است در این رویارویی بین قذافی و مردم، این مردم بودند که با عشق و انگیزه بیشتر میجنگیدند.

آنچه نظام سیاسی سرتاپا مسلح و اطلاعاتی او را که به مشت آهنین معروف بود درهم کوبید، نفرت و انزجاری بود که مردم این کشور از او داشتند و خلاصه طی این چند ماه، حوادث دلخراش و وحشتناکی رخ داد تا اینکه نوبت به پرده آخر این نمایش و زورآزمایی رسید.

سرهنگ قذافی که یک نظامی کارکشته بود و در غرب آموزشهای نظامی گری را فرا گرفته بود، طی این چند ماه همه راهها و تاکتیکهای نظامی و سیاسی را آزمود، اما قصه و کار آن طور که او تصور میکرد پیش نرفت و بخت با او یار نبود، تا در پایان یک دور جنگ و گریز، خود را به یکی از حکومتهای دیکتاتور دوست برساند و برای سالها، مشکل ساز مردم و انقلابیون گردد.

او در روز پنجشنبه 29 مهرماه در حالی که با کاروانی قصد خروج از زادگاهش »سرت«را داشت، مورد حمله نیروهای ناتو که اصلیترین حامیان انقلابیون بود قرار گرفت و در حالی که به شبکه فاضلابی پناه برده بود، توسط مردمش دستگیر شد. دستگیری که دیری نپایید و او در تیراندازیهایی که صورت گرفت کشته شد. خبر کشته شدن قذافی به سرعت از همه شبکههای رادیو و تلویزیونی پخش شد و حتی تظاهرات یونان و وال استریت را هم تحت الشعاع قرار داد.

حتی میتوان گفت از خبر کشته شدن بن لادن هم تأثیرگذارتر بود، چرا که طی این چند ماه، دهها هزار نفر در لیبی کشته و زخمی شده بودند.

بالاخره آزادی خواهان جهان، مشتاق دستگیری و محاکمه او بودند، اما انتظار مرگش را نداشتند، ولی تقدیر کار خودش را کرد و به او آخرین درسش را هم داد. همان مدتی که در شبکه فاضلاب پنهان شده بود، به او گفت که موش کیست؟ به او گفت که خوار و ذلیل کیست؟ به او گفت که نفرت چیست؟ و به او گفت که اولین خونی که ریخته شود، دامانش را میگیرد، حتی اگر 42 سال هم طول بکشد، باز مجازات خواهد شد.

ای کاش او زنده میماند تا سزای جنایاتی  که توسط او و جانیان همکارش رخ داده بود را میدید. ای کاش او زنده بود و از نزدیک، شاهد شاید و سرور مردمی بود که به خاطر سرنگونیاش در کوچه و خیابان شادمانی میکردند. ای کاش او میدید که عشق و علاقه واقعی کجاست و آنچه که حماقتهای او اطرافیانش بودف حبابی بیش نبود. اما او کشته شد و چون بسیاری از دیکتاتوران به تاریخ پیوست. رفت که توی کتابهای درسی لیبی از او با چند سطر یاد کنند که او هم کشت، که او هم زندانی کرد، که او هم مخالفانش را دزدید و سر به نیست کرد، که او هم درنده خویی پیشه کرده بود.

بدون شک صحنههایی که از مرگ قذافی در جهان پخش شد،  بسیار دلخراش و غیرانسانی بود، اما بغض و کینه دهها ساله مردم، اینچنین ترکید و اینچنین او و خانوادهاش را دربر گرفت. جایی که او به دام افتاد، جایی بود که او متولد شده بود ولی از عشق و انتظار خبری نبود. خشم و نفرت و کینه و حس خونخواهی، سرتاپای کسانی را گرفته بود که او را در حال فرار دستگیر کردند. اما کنترل چنین مردمی که هر یک میخواست خودش او را مجازات کند، کار آسانی نبود و او باید ممنون و متشکر از کسی باشد که تیر خلاص را به او شلیک کرد و پرده آخر زندگیاش را کمی آبرومندانه به پایان برد.

هر چند قذافی و ایده و آرمانهایش برای همیشه به خاک سپرده شد، اما او نشان داد که اگر صد بار دیگر متولد شود، عاقبتی بهتر از این برای خود و خانواده و از همه مهمتر مردمش رقم نخواهد زد. چرا که اگر او غیر از این اندیشهای را در سر میپراند، طی این سالها بارها او این شانس را داشت که قدرت و حکومتش را به مردم واگذار کند، ولی هیچگاه جز به خودش به هیچکس و هیچ چیز فکر نکرد و عاقبت در همین تاری که عنکبوتوار تنیده بود، گرفتار آمد و هر آنچه را با مردم کرده بود تجربه کرد و هر آنچه را از این مردم دزدیده بود را از دست داد و در این رهگذر، تنها کسانی از زندگی و مرگ قذافی درس میگیرندکه عاقبت اندیش بوده و شاگردی روزگار کرده باشند. چرا که در میان واکنشهایی که برخی از سران حکومتها و دولتها نشان دادند، باز حماقتهایی از سوی برخی دیده شد که گویا قرار است حکایت لیبی و قذافی در جاهایی دیگر در آینده دور و نزدیک تکرار شود و مردم دنیا باز شاهد صحنههای دلخراش و آزار دهنده مجازات و قتل دیکتاتورانی در حلقه محاصره مردم خشمگین و عصبانی باشند که هیچ چیز جز به خاک و خون کشیدن دیکتاتور، آرامشان نمیکند.

ای کاش کمی و ساعاتی درس تاریخ را برخی از دیکتاتوران در خلوت خویش میخواندند و مرور میکردند و باور داشتند که دست انتقام الهی توسط مردم بالاخره در جایی و روزی، گریبانشان را میگیرد تا مثل قذافی که ملتمسانه برای نجات خویش به پای موش و سوسک و... (مردمی که در اوج اقتدار چنین خطابشان میکرد)، اینچنین رسوا و سرافکنده روی زمین خونین و مالین رها نشوند.

پایان دردناک قذافی، پایانی است که در انتظار همه کسانی است که مردم را نمیبینند و فریب زرق و برقهای دنیا را میخورند و دل به خوش رقصیهای کسانی کردهاند که در اولین فرصت، رهایشان میکنند تا آویزان دیگری چون او گردند.


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها