در قرآن وحي به چهار معني به كار رفته است :
1-اشاره پنهاني : كه همان معناي لغوي است.چنان كه درباره زكريا عليه السلام در قرآن مي خوانيم “ فَخَرَجَ عَلي قَومِهِ مِنَ المحرابِ فَأَوحِي اليهم اَن سبحوا بُكرَهً و عَشياً “11]
(او از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد و با اشاره به آنان گفت به شكرانه اين موهبت صبح و شام خدا را تسبيح كنيد .)
2 - هدايت غريزي : يعني رهنمودهاي طبيعي كه در نهاد تمام موجودات به وديعت نهاده شده است كه همان هدايت عامه است.هر موجودي اعم از جماد،نبات،حيوان و انسان،به طورغريزي راه بقا و تداوم حيات خود را مي داند.از اين هدايت طبيعي با نام وحي درقرآن ياد شده است :
“ وَ اُوحي رَبُّكَ اِلَي النَّحلِ اَنِ اتَّخِذني مِنَ الجبالِ بُيُوتا.......ً “22(] پروردگارت به زنبور عسل وحي[ الهام غريزي]نمود كه از كوه و درخت و داربست هايي كه مردم مي سازند،خانه هايي درست كن،سپس از همه ميوه ها[شيره گل ها] بخور[بنوش]و راه هاي پروردگارت را به راحتي بپوي)
هدايت غريزي كه در نهاد اشيا قرار دارد،خود رازي نهفته از اسرار طبيعت به شمار مي رود كه اثر شگفت آور آن آشكار،ولي منشا و مبدا آن پنهان از انظار بوده و شايسته آن است كه آن را وحي گويند.
3 - الهام ( سروش غيبي: ) گاه انسان پيامي را دريافت مي كند كه منشأ آن را نمي داند بخصوص در زمان اضطرار كه گمان مي برد ره به جايي نمي برد ناگهان درخششي در دل او پديد مي آيد كه راه را بر او روشن مي سازد و او را از آن تنگنا بيرون مي آورد.اين پيام هاي ره گشا،همان سروش غيبي است كه از پشت پرده ظاهرشده و به مدد انسان مي آيد.از اين سروش غيبي كه از عنايت الهي سرچشمه گرفته،در قرآن با نام وحي تعبير شده است.قرآن درباره مادر موسي عليه السلام مي فرمايد :
” وَ اَوحَينا اِلي اُمِّ مُوسي “33]
بر پايه اين قبيل آيات،موقعي كه موسي تولد يافت،مادرش نگران حال او شد.ناگهان بارقه اي در خاطرش گذشت كه با توكل بر خدا او را شير دهد.هر گاه احساس خطركرد او را در صندوقي چوبين قرار داده بر روي آب رها كند.و نيز بر خاطرش گذشت كه طفل به او باز مي گردد و هرگز نبايد اندوهناك باشد،زيرا بر خدا اعتماد كرده وطفل را به دست او سپرده است.اين ها خاطره هايي بود كه بر انديشه مادر موسي گذر كرد و بارقه اميدي بود كه در دل او درخشيدن گرفت.اين گونه امور روشن كننده راه و نجات دهنده از بيم و هراس،الهام رحماني و عنايت رباني است كه درمواقع ضرورت به ياري بندگان صالح مي آيد.
قرآن وحي را به معناي وسوسه هاي شيطان نيز به كار برده است،”و ان الشياطين ليوحون الي اوليائهم ليجادلوكم...”44] اين گونه وحي شيطاني همان است كه در سوره ناس آمده: من شر الوسواس الخناس،الذي يوسوس في صدور الناس،من الجنهِ و الناس55]
4 -وحي رسالي : وحي بدين معنا شاخصه نبوت است و در قرآن بيش از هفتاد بار از آن ياد شده است . پديده وحي هم همانند الهام به تابناك شدن درون در مواقع خاص اطلاق مي شود با اين تفاوت كه منشأ الهام بر الهام گيرنده پوشيده است ولي منشأ وحي بر گيرنده وحي (پيامبر ) روشن مي باشد . به همين علت پيامبران هرگز دچار حيرت و اشتباه نمي شوند . زيرا بر منشأ وحي و كيفيت انجام آن آگاهي حضوري كاملي دارند . زراره از امام صادق (ع) مي پرسد : “ چگونه پيامبر مطمئن شد آن چه به او مي رسد وحي الهي است نه وسوسه هاي شيطاني؟” امام (ع) فرمود : “ اِنَّ الله اِذا اتَّخذ عبداً رسولاً أنزَلَ عليه السكينه و الوقار فكان الذي يأتيه مِن قِبَلِ الله مثل الذي يراه بعينه “66]
(هر گاه خداوند بنده اي را براي رسالت برگزيند به او آرامش و وقار ويژه اي ارزاني مي دارد به گونه اي كه آنچه از جانب حق بدو مي رسد همانند چيزي خواهد بود كه با چشم باز مي بيند . ) دليل اين موضوع هم آن است كه از مرحله علم اليقين گذشته و عين اليقين را طي كرده و به مرحله حق اليقين رسيده اند .
وحي يك پديده روحاني است و در افراد يافت مي شود كه داراي خصايص روحي والا هستند كه بر اثر اين خصايص الهامات و مطالبي از خارج بر آنان القاء مي شود نه از درون خود پيامبر .
طبق گفته صدر الدين شيرازي،پيش از آن كه ظاهر پيامبر به نبوت آراسته گردد،باطن او حقيقت نبوت را دريافت كرده بود.پيامبر ابتدا باطن خود را به كمال انساني آراسته گردانيد سپس اين آراستگي از باطن به ظاهر وي نمودار گشت.در واقع،پيامبر نخست سفر از خلق به حق را آغاز كرد و پس از وصول به حق،سفري ازجانب حق و هم راه با حق به سوي خلق باز گشت77]
----------------------------------------------------
1 - سوره مريم / آيه 11
2 - سوره نحل / آيه 68
3 - سوره فصلت / آيه 12
4- سوره انعام/121
5- سوره ناس/6
6- بحارالانوار، ج 18، ص 262، حديث 16
7 -صدر الدين شيرازي،شرح اصول كافي،ج 3،ص .454