در آغاز هر سال، حاکمان و مقامات ارشد دولتها و کشورها برای مردمشان پیامهای تبریک میفرستند و از این فرصت نیز برای بیان موفقیتهایشان بهره میجویند.
صرف نظر از هر تقویم و نامگذاری سال میلادی به نوعی مبنای کار و انجام توافقات میان دولتها و کشورهاست. به همین دلیل برخی دولتمردان علاوه بر مردم کشورشان، مخاطبین خارجی و بین المللی دارند. حال چه این سخنان در مورد مسایل و امور داخلی باشد و چه مسایل خارجی.
مثلا در آغاز سال 2015 حاکم کره شمالی از نزدیکی با کره جنوبی گفت. گرچه در نگاه اول این یک موضوع داخلی و منطقه ای است، اما همگان به خوبی میدانند گسترش بحران در شبه جزیره کره میتواند پیامدهای ناگوار و دردناک فرامنطقه ای داشته باشد. همان چیزی که هم اکنون در خاورمیانه در پی گسترش جنگ در عراق و سوریه به وجود آمده است. پس نقد و اظهار نظر در مورد پیامهای سال جدید میلادی، اتوماتیک وار در محافل خبری بین المللی امری اجتناب ناپذیر است.
و اما یکی از پیامهای تبریک سال نو که مورد نقد و بررسی قرار گرفت پیام باراک اوباما بود که از تنش زدایی در سال 2014 گفت و از تجدید روابط با دولت کوبا بعد از تقریبا 60 سال به عنوان نمونه بارز آن یاد کرد و گفت چه بسا در سال پیش رو 2015 این سیاست و روند در مورد ایران و... نیز رخ دهد و آمریکا اختلافاتش با کشورمان را پای میز مذاکرات حل و فصل کند.
اما یکی دیگر از سخنرانیهای بحث برانگیز آغاز سال نو به پیام ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه مربوط میشود که شاید بارزترین و ارزشمندترین دستاوردی که در این سخنرانی به مردم روسیه و به نوعی به جامعه جهانی القا گردید مسأله انضمام کریمه بود. کریمه ای که پوتین از آن به عنوان پارهای از خاک روسیه یاد کرد که بعد از 60 سال به روسیه کشور مادر برگردانده شده است. پوتین در این سخنرانی گفت که عشق به سرزمین مادری، احساس خوبی است. بی شک چنین عشق و حس خوبی را میتوان در میان اکثر مردم جهان دید و یا از آن گفت. ولی یک سؤال مهم و اساسی در این رابطه وجود دارد و آن این است که این عشق فقط و فقط هرگاه قدرتهای زورگو و متجاوز در کشورگشایی و تجاوز به دیگر کشورها به آن دست میزنند عشق و احساس خوبی است؟
پس چرا هرگاه مردم و ملتی چون گرجستان، اوکراین، داغستان و... برای حفظ استقلال و آزادی به پا میخیزند، عشق به سرزمین مادری محکوم میشود؟
بی شک دولت آمریکا سابقه سیاه دست درازی و اشغال و جنگ در سرزمینهای دیگر را چون بریتانیا، ایتالیا، پرتغال، اسپانیا و آلمان و... در پرونده خود دارد. بی شک جنگ جهانی اول و دوم نمونه های ناگواری از این تجاوز و جنگهاست. اما روسیه نه تنها پیش از جنگهای جهانی اول و دوم، که بعد از آنها نیز همچون دوران تزارهایش دست به اشغالگری زده و میزند. حال چه این تجاوزها پنهان و چه آشکار باشد، منجر به انضمام نقطه ای به خاک این کشور گردد یا سرنوشت و زندگی ملتی را در دست بگیرند. اما اینکه از چه زمانی حدود و ثغور کشورها شناسنامه دار شده است و یا این مرزبندی و حدودها تا چه حد قانونی و یا مورد توافق میان ملتهاست، خود معمایی است که گویا به این راحتی قابل حل شدن نیست. در این رهگذر نقد و بررسی شواهد تاریخی گویای این واقعیت قابل تأمل است که کمتر کشور و یا بهتر بگوییم ملتی یافت میشود که نسبت به منطقه ای در خارج از خاک خویش ادعای ارضی نداشته باشد. مثلا مردم ایران در تاریخ کهن خود، گاه مرزهایی فراتر از هند و چین و بخشهایی از خاورمیانه تا عربستان و... و سرحدهایی تا آسیای میانه و حتی منطقه بالتیک داشته اند و گاه برای قرنها حاکمان ایران واقعا بر این مناطق حکومت کرده اند.
تلخترین و ناگوارترین بخش تاریخمان به دوران قاجار برمیگردد که حاکمان بی کفایت بابت ندانم کاری و عیاشی و بریز و بپاشهایشان، مجبور به انعقاد قراردادهای شرم آور و گرفتن وام و بخشیدن بخشهایی از کشورمان به روسها و... شدند و باز در همین دوران بود که تزارهای روس به قصد شخم زدن ایران، دست به جنگهایی علیه مردم ایران زدند و پیامد شکستهای تحمیلی، قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای و... بود که منجر به از دست رفتن بخشهایی از خاک ایران و انضمام و الحاق آنها به روسیه گردید.
آیا فکر بازگشت و انضمام مجدد برخی از نقاط در آسیای میانه و خاک کشورهای همسایه های شمالی که روزگاری جزو قلمرو ایران و سرزمین مادری ماست تصور و حس خوبی است؟ آیا تلاش برای الحاق بحرین پس از 40 سال به سرزمین مادری ایران را، روسیه و یا دیگر قدرتها به عنوان عشق و حس خوب به سرزمین مادری میپذیرند؟ البته که نه!
از پایان جنگ جهانی دوم، مردم دنیا انتظار و توقع دارند که اگر چنین اختلافات ارضی میان دولتها و کشورها وجود دارد، از طریق سازمانهای بین المللی و در چارچوب منشورهای جهانی از جمله منشور سازمان ملل حل و فصل شود تا هر کس و یا هر قدرتی در هر مقطعی به نوعی دست به تجاوز نزند و اشغالگری اش را با چنین ادعاهای عوام فریبانه توجیه نکند.
پس یکی از پیامهای تلخ و ناگوار سال جدید میلادی که به نوعی توجیه تعدی و تجاوز به حقوق ملتهاست و در راستای تنش زایی است را رییس جمهور روسیه ایراد نمود و مهر تأییدی بر تجاوز به خاک دیگر کشورها و همسایگان گذاشت.