در پی حوادث و رویدادهای مرگبار حمله به دفتر نشریه شارلی ابدو، گروگان گیری و حمله پلیس و پایان دادن به این دو عملیات تروریستی در روزهای 17، 18 و 19 دی ماه در پاریس، دولت فرانسه و در حقیقت شخص رییس جمهور اولاند، فراخوان یک راهپیمایی در محکومیت عملیات و اقدامات تروریستی را برای روز یکشنبه 21 دی ماه داد. پیرو این درخواست، برخی از کشورها چون آلمان و انگلیس از حضور صدراعظم و نخست وزیر خود در این راهپیمایی خبر دادند.
به هر حال این راهپیمایی یک میلیونی با شرکت قریب به 50 تن از رؤسای دولتها و دهها نماینده سیاسی، طبق برنامه در پاریس برگزار گردید و در صف اول این راهپیمایی، آنگلا مرکل و... دست در دستان رییس جمهور فرانسه، ناتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، محمود عباس رییس حکومت فلسطین، داود اوغلو نخست وزیر ترکیه و شماری چند از مقامات رسمی دیگر کشورها پیشاپیش تظاهر کنندگان حرکت میکردند و گهگاه هم دست تکان میدادند.
بی شک ایستادن برخی از این افراد در کنار هم، خود بحث برانگیز بود. چرا که برخی از این رهبران سیاسی، خود و یا به نوعی دولت و کشورشان در نقاطی از دنیا دست به اقداماتی زده اند که به نوعی با محکومیت جامعه جهانی نیز روبرو شده اند. برای مثال دولت اسرائیل به خاطر کشتار در جنگ 50 روزه چند ماه پیش در غزه و دولت ترکیه نیز به لحاظ انفعال در برخورد با گروه داعش در سوریه و پیرو آن در محاصره و کشتار مردم کوبانی (کردهای سوریه) مورد شماتت قرار گرفتهاند.
هرچند در آن روز، خبر اتحاد و انسجام در پی این راهپیمایی از سوی خبرگزاریها مخابره و ارسال شد، اما دیری نپایید که نخست وزیر ترکیه از حضور مقامات اسراییلی در این راهپیمایی لب به شکایت گشود و دوباره جدال چند سال اخیر ترکیه و اسراییل بالا گرفت. اما از این جدال لفظی و دشمنی شدید دوستان قدیم که بگذریم، خود دولت فرانسه و دیگر دولتهای اروپایی چه نقشی در بروز ناآرامی و عملیات تروریستی در داخل اروپا و یا هر نقطه دیگری دارند. عملیات تروریستی که مرگبارترین آنها در 11 سپتامبر 2001 در آمریکا علاوه بر تخریب ساختمان تجارت جهانی، به اظهار مقامات آمریکایی بیش از سه هزار تن قربانی گرفت و بعد عملیات تروریستی که در لندن 50 کشته داد و در مادرید اسپانیا تا 200 تن جان باختند و در پاریس منجر به مرگ 17 تن و سه گروگانگیر شد و خبر برخورد با عملیات تروریستی در بلژیک نیز بعد از آن حکایت از نوعی کینه و دشمنی و انتقام جویی دارد که امروز در رأس آن گروههای تروریستی همچون القاعده، الشباب، النصره، بوکوحرام، داعش، طالبان و چندین و چند گروه به اصطلاح اسلام گرای تندرو قرار دارند.
شکی نیست اولین انتقاد به دوگانگی در برخورد با حوادث و قربانیان است که ابراز میشود. مثلا چندی پیش که در پاکستان بیش از 140 کودک و نوجوان دانش آموز و چندین معلم، قربانی تروریسم شدند، آیا چنین واکنش تند و جهانی صورت گرفت؟ آیا هم اکنون که خبر کشتار و قتل عام مجدد گروه ضد بشری بوکوحرام در شهر بقا نیجریه منتشر شده است و یک شهر سوخته و بیش از 2000 تن جان باخته اند، اروپا و آمریکا و دیگر کشورهای مدعی مبارزه با تروریسم چون روسیه و چین، چه اقدام مشترک و جدی انجام دادهاند؟
نگاه دوگانه به هر معضل و مشکلی، پیامدهای متفاوت و چند گانه در پی دارد. برای نمونه چرا سرباز روسی که چند روز پیش یک خانواده ارمنی را قتل عام کرد تروریست معرفی نشد و چرا از وبلاگ نویسی که در عربستان محکوم به حبس و تحمل شلاق و جریمه و یا در مصر زندانی شد، حمایت نکردند؟ چرا در موضعگیری، اگر فردی از اتباع خودشان باشد، با شخصی که بومی آن مملکت است، در فضایی کاملا متفاوت برخوردها مورد نقد و انتقاد قرار میگیرد؟
وقتی ترور مخالفان توسط برخی دولتها و یا کشتار مردم توسط جدایی طلبان، چون سرنگون کردن هواپیمای مسافربری خطوط هوایی مالزی بر فراز اوکراین رخ داد، این اتحاد مبارزه با تروریسم چه شکلی بود و چه واکنشی انجام داد؟ مگر نه اینکه دولت روسیه یکی از مخالفانش را در دل اروپا ترور کرد؟ آیا واکنش به آن درخور بود؟
از سوی دیگر و تا زمانی که برخی از این رهبران سیاسی، خود پشت گروههای جنگ طلب و تروریستی قرار دارند و یا از دولتهایی که عرصه را بر ملتهایشان تنگ و تنگتر میکنند، حمایت میکنند، آش همین آش است و کاسه همین کاسه.
رییس جمهور اولاند خود خوب میداند که ابراز نفرت و انزجار جامعه جهانی از حمله به روزنامه نگاران و خفقان واکنش بسیار جدی و شدید است. اما این را نیز باید بداند که هر روز که میگذرد، در ذهن مردم جهان رخدادها و رویدادها مدام مورد ارزیابی قرار میگیرند. یعنی مردم جهان ضمن محکوم کردن هر اقدام تروریستی و آدم کشی و اعلام انزجار از ایجاد خفقان، با هر مداخله خودسرانه از سوی هر کشور و دولتی در هر نقطه ای از جهان همچون لشکرکشی فرانسه در مالی نیز مخالفند و آن را بخشی از علل بروز مشکل و تشکیل گروههای تروریستی میدانند.
پس این راهپیمایی، منجر به اتحاد بین جوامع مختلف فرانسه و همبستگی جهانی نمیشود، مگر با تغییر سیاستهای یک جانبه گرایانه قدرتهای جهانی!