چهارمین حلقه زنجیر دیکتاتوران در کشورهای عربی هم در حال شکستن و به زباله دان تاریخ افتادن است. علی عبداله صالح دیکتاتور یمن هم پس از 9 ماه ناآرامی و اعتراض مردم، بالاخره طعم خلع شدن و کنار رفتن را میچشد و با وساطت کشورهای حاشیه خلیج فارس و در رأس آنها قطر، قدرت را به معاونش میسپارد تا بلکه اعتراضات و ناآرامیها، فروکش کند و اوضاع بیش از این وخیم نشود.
البته طی این چند ماهی که از اعتراضات در تونس، مصر، لیبی، سوریه، بحرین، یمن و حتی مراکش و اردن و عربستان گذشته، خواست و مطالبات مردم، رسیدن به آزادی و برقراری دمکراسی بوده است. ولی نحوه کنار رفتن دیکتاتوران با هم بسیار متفاوت بوده است.
برای مثال بن علی با دیدن اولین درگیریها و تلفات جانی، فرار را بر قرار ترجیح داد و به عربستان گریخت و از آن زمان تاکنون، هیچ نشانی از او نیست. هیچ بحث و ادعایی دال بر استرداد و محاکمه وی هم مطرح نشده است. گویا تا اینجای کار، او بهترین شیوه کنارهگیری را انجام داده است.
و اما مبارک، دیکتاتور مخلوع مصر، کمی دیرتر از قدرت کنارهگیری کرد. همین امر هم باعث شد که وجه مصالحه بین معترضین و نظامیان گردد. لذا دستگیر و زندانی شد تا بلکه با این کار، کمی از خشم مردم کاسته شود و نظامیان بتوانند به نوعی، اوضاع را کنترل کنندو نقش اصلی را در انتقال قدرت ایفا نمایند. هرچند که باز اوضاع مصر به هم ریخت و تا اعلام نتیجه انتخابات، هیچ چیز قابل پیش بینی نیست.
بعد از حسنی مبارک نوبت به شاه بیت قصه رفتن دیکتاتوران رسید. مردی کاملا مغرور و خودشیفته که تحولات در کشورهای عربی را به مسخره گرفت، خودش در دام اعتراضات مردمی گرفتار شد و تا آنجا که میتوانست مقاومت کرد. گویا نه فرار بن علی را قبول داشت که آن را موجب ننگ میدانست، نه کوتاه آمدن مبارک را پذیرفت.
خلاصه طی این 44 سالی که حکومت کرده بود، آن قدر خودش را بر اوضاع مسلط میدید و آن قدر به حمایتهای خارجی باور داشت که ذرهای حاضر به شنیدن صدای مردم و مخالفان نبود. او که خود را حاکم یکی از ثروتمندترین کشورهای عرب و آفریقایی میدید، آن چنان روی صادرات نفت به اروپا و چین و... حساب باز کرده بود که حد و اندازهای نداشت.
حساب قذافی و سرنوشت او، واقعا به گونهای کاملا متفاوت بود. بالاخره این خوش باوریها و خودخواهیها، کار خودش را کرد و در حالی که قدرت را به طور کامل از دست داده بود، روی مقاومت اطرافیانش و مزدورانی که در اختیار داشت تا لحظه آخر حساب کرد و در آخرین لحظه و هنگامی که دیگر امیدی برای بازگشت به قدرت نداشت، گرفتار شد و لحظاتی بعد به دست مخالفانش در حومه زادگاهش، کشته شد و بدترین پایان را به نام خودش رقم زد.
همان طور که در زمان حیات و در طول زمامداری، تلاش کرد که پر از سر و صدا و در متن حاشیهها باشد، مرگش هم پر از حاشیه بود و عنوان اصلی خبرگزاریها شد. ولی او هم رفت.
با رفتن قذافی، تا حدودی برخی از دیکتاتوران، حساب کارشان را کردند و کمی نرمش در برخی کشورهای منطقه در برخورد با مردم را شاهد بودیم، اما حب مقام و زیاده خواهی و جاه طلبی دیکتاتوران، هنوز مانعی سر راه آزادی خواهان و تحول در کشورهای عربی است. اما همان طور که ذکر شد، روی مقاومت برخی از دیکتاتوران تأثیر گذاشته است. مثلا علی عبداله صالح، یکی از این دیکتاتوران است که هم میخواهد برود و هم از دست عدالت بگریزد. این بود که نیاز به وقت کشی و امروز و فردا کردن داشت.
از آنجایی که فشارهای خارجی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس که دست از حمایت او برمیداشتند، عرصه را بر او تنگ و تنگتر کرد، تا اینکه روز سهشنبه اول آذر ماه، خبر پذیرش راه کار کشورهای عربی را اعلام کردند که علی عبداله صالح در حضور پادشاه عربستان با امضای توافق نامه، قدرت را به معاونش میدهد و خودش را از هرگونه پیگرد و بازخواست نجات میدهد.
البته کنار رفتن دیکتاتور یمن، موجب خوشحالی معترضین گردید، اما آن طوری که مردم لیبی ابراز شادی و خرسندی کردند، نبود. و این امر نیز ناشی از فرار او (صالح) از مجازات است، چرا که او نیز صدها نفر را کشت و بسیاری را اسیر، مفقود و مجروح کرده است.
به هر حال تا اینجای کار، هر کدام از دیکتاتوران به نوعی کاملا متفاوت، کنار رفتهاند و هر یک با رفتن خود به نوعی پیامی به دیگر دیکتاتوران داده و میدهند. طوری که بلافاصله پادشاه بحرین، قولهای اصلاحی را داد و از گفتمان و شرکت دادن هر چه بیشتر مردم و مخالفان در قدرت خبر داد.
اما حقیقت امر این است که باید منتظر سقوط دیگر نظامهای فاسد و دیکتاتور در منطقه بود، چرا که آن قدر برخی ماندهاند، که هیچ راهی جز سرنگونیشان برای مردم و آزادیخواهان باقی نمانده است.
از آنجایی که در طول تاریخ، دیکتاتوران تا لحظه آخر و تا جایی که ممکن است، دست از سرکوب و کشتار برنداشتهاند و زمانی صدای مردم را شنیدهاند که زنگ سرنگونی و صدای مرگ را شنیدهاند.
پس طی هفتههای پیش رو، خبر مقاومت بیشتر مردم در برخی کشورها را خواهید شنید و باز سقوط دیکتاتوران را خواهید دید. چرا که درس سرنگونی و سقوط، خیلی خریدار ندارد و هر دیکتاتور، خودش را تافته جدا بافته میداند و میگوید اشتباه دیگران را نخواهد کرد، ولی اشتباه خواهد کرد!