طی چند ماه گذشته در چندین نوبت، شماری از فرهنگیان در برخی از نقاط کشور تجمع سکوت برگزار کردند. در این گردهمایی هایی که در کمال نظم و آرامش برگزار شد، فرهنگیان خواسته های صنفی و معیشتی خود را مطرح نمودند. هر چند مثل دهه های اخیر برخی از مسئولین قول پیگیری و رسیدگی دادند، اما تا تحقق مطالبات عزیزان فرهنگی فاصله بسیار است.
در حالی که بسیاری از مطالبات فرهنگیان قابل محقق شدن است، به تعدادی از مواردی که فرهنگیان خواهان رسیدگی و توجه مسئولین به آنها شده اند اشاره ای گذرا می اندازیم.
نخست اینکه تبعیض در آموزش و پرورش نهادینه شده است و این حرکت ناپسند با هیچ توجیهی از سوی شماری از مسئولین دوایر آموزش و پرورش در نقاط مختلف کشور صورت میگیرد. تبعیض در دادن محل کار، تبعیض در ارزیابی شغلی فرهنگیان، اینها به راحتی و به حق، قابل برطرف شدن است اما بسیاری از مسئولین با استناد به مواد قانونی و بردشت یک جانبه از عملکرد ناشایست خود دفاع کرده و بر ادامه چنین تبعیضهایی پافشاری مینمایند.
یکی دیگر از موارد تبعیض فراتر از آموزش و پرورش است. در حالی که به بهانه های مختلف در ادارات و نهادهای دیگر اقدام به دادن سرویس های گوناگون میکنند، در آموزش و پرورش خبری از دادن هزینه لباس، غذا، سرویس ایاب و ذهاب، مسکن و حتی سهمیه های فرزندان در اردوهای اداری نیست. گویا معلمین و مربیان و دبیران از فهرست توجه و گرفتن تسهیلات حذف شدهاند.
اما به راستی چرا باید میان نهادهای دولتی تفاوت وجود داشته باشد؟
نکته دیگر، اختلاف رده بندی در سطح کاری و اداری است. با وجودی که به طور متوسط میانگین مدرک تحصیلی عزیزان فرهنگی، لیسانس(کارشناسی) است، اما در مقایسه با سوابق و مدرکشان، نسبت به دیگر ارگانها حقوق فرهنگیان نه تنها مکفی نیست، که گاه یک چندم پرسنل دیگر نهادها است.
خب ادامه چنین روندی بدان معناست که معلم و مربی، نیازمند شغل دوم و سوم و روی آوردن به حرفه هایی میشود که هیچ سنخیتی با کار و مدرک دانشگاهش و از همه مهمتر با جایگاه و شأن یک معلم که باید ششدانگ، الگوی شایسته و درخوری برای دانش آموزان باشد، ندارد. اینکه معلم نتواند الگو باشد، کار را برای او و برای خانواده ها سخت و گاه غیرممکن میسازد.
فرزندان ما همیشه نگاهشان به مربیان، باید یک نگاه برجسته و امیدوار کننده باشد. اگر والدین میخواهند در کنار هزینه هایی که صرف تحصیل فرزندانشان میکنند نتیجه مطلوب در تحصیل و آداب و رسوم داشته باشند، باید بپذیرند که معلم باید معلمی کند. اینکه در روز و هفته بزرگداشت مقام معلم، همه از صدا و سیما تا مسئولین دوایر در شهرستانها و استانها و وزارتخانه، از نقش معلم میگویند و بر حرمت و احترام به این قشر زحمتکش تأکید دارند، تنها میتواند لحظاتی ذهن دانش آموزان و دانش پژوهان را روی جایگاه والای فرهنگیان متمرکز سازد.
کسی نمیخواهد بگوید که معلمین و مربیان، جدا از دیگر اقشار جامعه اند. کسی نمیخواهد ادعا کند که فرهنگیان مورد توجه خاص قرار گیرند. آنچه در اینجا به آن پرداخته میشود، رعایت اعتدال در توجه کردن به این قشر زحمتکش و نسل ساز است. اگر امروز برخی دانش آموزان و فرزندانمان سرگردان شده اند و در میانه راه، دچار تردید میشوند، بخشی از دودلی و این شک و تردیدها، ناشی از سقوط و خدشه دار شدن جایگاه فرهنگیان و دانشگاهیان است.
ما باید به فرزندانمان راه بهتر زیستن را بیاموزیم، تلاش را در وجودشان نهادینه کنیم. اما این چنین سخت و دشوار به نتیجه میرسیم. معلم ما دغدغه های بسیاری دارد. باور کنید تفاوت و تبعیضی که در پرداخت حقوق و حق التدریس ها رخ میدهد، گاه غیرقابل تصور است.
اینکه بشنوید که حق الزحمه تصحیح اوراق امتحانی و یا حق الزحمه تدریس فرهنگیان، گاه تا چند ماه پرداخت نمیشود، یعنی شکستن حرمت فرهنگیان.
حتی گاه دیده میشود که برای سر و سامان دادن به امور جاری و پرداخت هزینه ها، آموزش و پرورش حق الزحمه بازنشستگان فرهنگی که دعوت به کار شدهاند را در هاله ای از ابهام قرار میدهد تا کار انجام شود و در پایان کار، به عناوین مختلف از پرداخت یک حق الزحمه درخور یک معلم طفره میرود.
خب چنین برخوردهایی و با مواردی که به آنها اشاره شد، آیا یک فرهنگی میتواند همچنان دلداده کار کند؟ وقتی فرهنگی و دیگر پرسنل دوایر وابسته به آموزش و پرورش میبینند که هنوز زمان بازنشستگی فرهنگی نرسیده، عده ای لحظه شماری میکنند تا برود و در عوض تعدادی که از جنس برخی آقایان سیاسی کار هستند، هیچ گاه بازنشسته و کنار گذاشته نمیشوند.
یک فرهنگی و دیگر همکاران وی که شاهد چنین تبعیضهایی هستند چه حالی پیدا میکنند وقتی تعدادی را در پستهای دیگر قرار میدهند و حکم کاریشان را در جایی میزنند که حقوق و مزایای بیشتری دریافت کنند؟ دیگر فرهنگیان چگونه باید باشند با این چنین رفتار و حرکات، خود به خود یأس و ناامیدی به فرهنگیان منتقل میشود و در نهایت تأثیر سوء آن در زندگی اجتماعی و تحصیلی و اخلاقی دانش آموزان و فرزندانمان، سرمایه های حقیقی و باارزش کشور، قابل مشاهده است.
واقعا شایسته است یک فرهنگی که در مهرماه بازنشسته میشود، پاداش آخر خدمتش را با چندین ماه تأخیر در سال بعد بدهند؟ چنین کنشهایی در آموزش و پرورش صورت میگیرد که واکنش به آنها به صورت تجمع مقابل مدیریتها، سازمانها و وزارتخانه آموزش و پرورش انجام میشود.
پس اگر میخواهید معلمان، دبیران، مربیان و حتی اساتید بزرگوار دانشگاه ها به طور تمام وقت و ششدانگ در خدمت فرزندانمان باشند، باید به این تبعیضها و سوء مدیریتها خاتمه داد.