جمعه 2 آذر 1403 11/22/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

دوشنبه 16 آذر 1394 ، 25 : 14

کد خبر : 7884

از 0 نفر 0

معیارهای پیشرفت از دیدیگاه عباس خادم الحسینی

معیارهای پیشرفت از دیدیگاه عباس خادم الحسینی

عباس خادم الحسینی
یادم هست آن سال هایی که مدرسه می رفتم همیشه انشاهایم را با این عنوان آغاز می کردم که:« به نام خدایی که انسان را آفرید و وی را با مزیت عقل، اشرف مخلوقات خویش قرار داد».
آن سال ها من یک نوجوان کم سن و سال بودم که چند کلاس بیشتر درس نخوانده بودم و زندگی هم هنوز فرصت نکرده بود تا با فراز و فرودهایی که دارد کوله بار تجربیاتش را در اختیار این نوجوان ساده اندیش قرار دهد. یک نوجوان خام و کم تجربه که تنها تفاوت انسان و حیوان را در داشتن یا نداشتن عقل می دانست. طبیعتا اکنون شرایط من از نظر میزان فهم و تجربه متفاوت با آن سال هاست. هرچند هنوز هم از آن پختگی و دانایی لازم برخوردار نیستم اما هرچه باشد بیشتر از دوران نوجوانی ام می فهمم و قدرت تمیز دارم.
اکنون سوالی که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده این است که آیا واقعا فرق انسان و حیوان در این است که به انسان عقل داده اند و به حیوان نه؟ اگر جواب این سوال مثبت باشد مجبوریم برای سوالات زیر نیز پاسخی مناسب و منطقی بیابیم.
چرا انسان شایسته این نعمت گرانقدر شناخته شده و اصولا حیوانات این لیاقت را نداشته اند؟ اساسا معیار ارزیابی عقل چیست؟ آیا عقل همان دانش است؟ یا مفاهیمی چون فهم، قدرت تشخیص، تدبیر و پختگی، معیار شناخت و اندازه گیری عقل محسوب می شوند؟
اگر بخواهیم عقل را همان دانش تصور کنیم کار راحت است. چرا که انسان ها را می توان صاحبان دانش و حیوانات را پیروان غریزه به حساب آورد. آیا با این توصیف می توان چنین دریافت کرد که هرکس سواد بیشتری دارد، الزاما از عقل بیشتری برخوردار است؟ پس با این نتیجه گیری می توانیم چنین برداشت کنیم که تمام استادان یک دانشگاه از تمام دانشجویان آن دانشگاه
عاقل ترند، چون دانش بیشتری دارند، این طور نیست؟
اما اگر عقل بخواهد با موارد دیگری چون ارزش ها، اصول اخلاقی و تدبیر سنجیده شود، آن وقت است که کار سخت
می شود. چون این سوال اساسی پیش می آید که ما به ارزش ها و اصول اخلاقی پای بندتریم یا حیوانات؟
به عنوان مثال ارزش هایی چون وفاداری، قدرشناسی، پشتکار، نظم و وظیفه شناسی را در نظر بگیرید. اگر بخواهیم منصفانه و بی تعصب قضاوت کنیم آیا واقعا میزان وفاداری و قدرشناسی در حیواناتی چون سگ، اسب و... بیشتر از انسان نیست؟ انصافا قبول دارید که میزان پشتکار، تلاش گری، امیدواری و سرسختی در انسان ها در برابر پشتکار، تلاش گری، امیدواری و سرسختی مورچه ها و... آنقدر ناچیز است که اصلا به چشم نمی آید؟ آیا وظیفه شناسی، پای بندی به گروه و نظمی که در یک کندوی زنبور عسل مشاهده می شود را در یک مجتمع مسکونی انسانی هم می توان یافت؟
با این توضیحات به نظر
 می رسد که معیار اصلی باید عاملی فراتر از این موارد باشد. چیزی که منحصرا در انسان وجود داشته باشد و حیوانات کاملا از آن بی بهره باشند. به راستی چه عاملی(به عنوان
مهم ترین عامل) وجه تمایز زندگی انسانی و حیوانی است؟
اگر بخواهیم ژرف و عمیق و البته بدون تعصب به این سوال بیندیشیم و زندگی انسان و حیوان را نه فقط در این برهه از زمان بلکه از گذشته های دور تا به امروز مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم درمی یابیم که مهمترین تفاوت انسان و حیوان در پیشرفت کردن یا نکردن خلاصه می شود.
به نظر می رسد که پیشرفت یا به عبارت بهتر، تمایل به پیشرفت و ارتقای کیفی زندگی، مهم ترین و
اصلی ترین معیار بشر برای سنجش تعقل در انسان و حیوان بوده است و چون حیوانات هرگز به این مهم نایل نیامده اند، از نظر آدمی، فاقد عقل و شعور محسوب می شوند. به عنوان مثال نحوه ی زندگی یک عقاب، یک ماهی، یک شیر و یک مگس را در نظر بگیرید. دقیقا به همان شکلی زندگی می کنند که اجدادشان در صد، دویست یا هزار سال پیش زندگی می کردند! هیچ پیشرفت یا حتی تمایل به پیشرفتی دیده نمی شود.
ظاهرا حیوانات هیچ گونه تمایل، توانایی یا انگیزه ای برای تغییر و افزایش کیفیت زندگی خود ندارند واین ویژگی، شاخص ترین تفاوت انسان و حیوان است.
در نظر داشته باشید که وقتی سخن از تغییرات مثبت و
پیشرفت های انسانی به میان می آید تمام ابعاد زندگی را شامل می شود.
اعم از بعد فردی، خانوادگی، اجتماعی، مالی و بعد معنوی. البته نکته ای که در این زمینه لازم به ذکر است این است که اگر هر کدام از این ابعاد بخواهد بیش از سایرین و به طور ویژه و شاخص رشد کند، بعید نیست که زندگی از حالت تعادل خارج شود و فرد آسیب ببیند. بنابراین بهترین حالت آن است که هر پنج بعد با هم و تقریبا در راستای یکدیگر رشد کنند و ارتقا یابند تا پیشرفتی طبیعی، متوازن و حداکثری حاصل آید.
از آنچه گفته شد در می یابیم که اگر در زندگی در جا بزنیم و همواره رو به پیشرفت و ارتقا نباشیم از چارچوب زندگی انسانی خارج شده ایم و به سمت حیوانانیت تنزل پیدا کرده ایم. برای درک و تشخیص این نکته که در یک مقطع زمانی، پیشرفتی
داشته ایم یا نه، چاره ای نداریم جز آن که به مقایسه کردن متوسل شویم.
من همواره در سخنرانی هایم مردم را از مقایسه کردن نهی می کنم و مقایسه را امری نادرست و حتی در برخی موارد، غیراخلاقی و مخرب می دانم. شاید برخی به شما بگویند همیشه خودتان را با پایین تر از خود مقایسه کنید تا قدردان آنچه دارید شوید و احساس شادکامی و رضایت مندی کنید یا بگویند خودتان را با بالاتر از خود مقایسه کنید تا برای داشتن گام های بلندتر، انگیزه و انرژی بگیرید!
سوال این است که مگر تنها راه رسیدنی به شادکامی و رضایت یا برخورداری از انرژی و انگیزه، مقایسه کردن است؟ چه بسا که خود را با پایین ترها مقاسه کنید و ناخواسته اسیر غرور یا بی انگیزگی شوید و یا خود را با بالاترها قیاس نمایند و احساس ناکامی و شکست شما را فرا بگیرد.
آلن استرایک، جمله زیبایی در این رابطه دارد که می گوید:«در این دنیا خودتان را با هیچ کس مقایسه نکیند زیرا در این صورت به خودتان توهین کرده اید»
بنابراین توصیه می کنم از مقایسه کردن بپرهیزید. هرگز خود را با دیگران، فرزندان تان را با یکدیگر، فرزند خود را با دیگر هم سن و سالانش، همسرتان را با زنان یا مردان دیگر و... مقایسه نکیند. در نظر داشته باشید که مقایسه به هرشکل و منظوری که باشد، اشتباهی غیرمنطقی و زیان بار است مگر در یک مورد خاص. جالب این جاست که این مورد خاص، تنها مقایسه ای است که نه تنها زیانی ندارد بلکه بسیار به جا و مفید هم هست و من انجام آن را در هر زمان و مکانی به شما توصیه می کنم.
به خاطر داشته باشید که تنها مقایسه ای که درست، منطقی، مفید و محرک است مقایسه خود با گذشته خود است. این بدان معناست که اگر می خواهید کیفیت زندگی خود را در هر پنج بعد زندگی(که قبلا ذکر شد) بالا ببرید، بهتر است همواره پیشرفت و ارتقای خود را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهید و معیار این ارزیابی هم مقایسه جایگاهی است که اکنون در آن بعد دارید با شرایطی که درگذشته داشته اید. این گذشته می تواند دور یا نزدیک باشد.
در نظر داشته باشید که یک انسان موفق، مدام خود را نسبت به گذشته اش، ارزیابی و مقایسه می کند و چه خوب است که این مقایسه، نشان دهنده برتری امروز او نسبت به دیروزش باشد.
می گویند روزی شیخ ابوسعید ابوالخیر که از بزرگان عرفان و ادب پارسی است می خواست به منبر برود و برای مردم سخنرانی کند. مسجد شلوغ بود و بسیاری سرپا ایستاده بودند. یکی از میان مردم گفت: خدا رحمت کند هرکس را که یک قدم از جای خود جلوتر بیاید. در این هنگام ابوسعید از منبر رفتن خودداری کرد و گفت: هرچه ما می خواستیم بگوئیم این مرد گفت.
مولا علی(ع) در جواب پیرمردی که از شام آمده بود تا از ایشان نکته ای بیاموزد می فرمایند: کسی که دو روزش با هم مساوی باشد ضرر کرده است. اگر دیروزت با امروز مساوی بود و روبه رشد نبودی ضرر کرده ای و اگر کسی فردایش از امروزش بدتر باشد محروم است. محروم از کمال، از خوبی ها، از معنویت و از قرب الهی.
باید پذیرفت که تغییرات مثبت، کلید بهتر زیستن است. تغییر در تفکرات، احساسات و رفتارها. واقعیت این است که برای رسیدن به مقاصد بهتر، باید روش های بهتری را در پیش گرفت. بدون شک اتخاذ روش های قبلی، ما را به همان مقاصد قبلی می رساند و پیشرفتی در کار نخواهد بود.

ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها