هرچند تا پیش از حملات تروریستی به پاریس پایتخت فرانسه که نزدیک به 130 تن در آنها کشته شدند، شاهد وقوع انفجار و انتحار و به رگبار بستن مردم در دیگر کشورها بودیم که سرنگون شدن هواپیمای مسافربری روسیه نیز یکی از آن موارد می باشد، اما واکنش کشورهای اروپایی و آمریکایی و برخی کشورهای منطقه ظاهرا این چنین تند و جدی در برخورد با گروه های تروریستی و داعش نبود. گویا جنگی که در سوریه، پنجمین سال خود را پشت سر می گذارد و لحظه به لحظه بر تلفات مردم و یا بهتر بگوییم مسلمانان می افزاید، آنچنان در اولویت قرار نداشت و تنها تا قبل از حمله به پاریس، تعدادی از کشورها و در رأس آنها آمریکا و روسیه، نگران اوضاع در کشوری بودند که چند پاره شده است.
هر چند حمله به شهروندان فرانسوی به ادعای داعش به تلافی بمباران محدود آن کشور صورت گرفت، اما در مقابل به خاک و خون کشیدن مردم سوریه که بالغ بر 300 هزار تن و آواره شدن میلیون ها نفر گردیده، اقدامات تروریستی در اروپا و دیگر کشورها ناچیز است. پس چرا کسی طی این چند سال اوضاع نابسامان و دخالت ها در سوریه را آن طور که شایسته و بایسته بود جدی نگرفت؟ چرا اجازه دادند گره ای که با دست باز می شد، روز به روز کور و کورتر شود؟ چرا امروز جنگ طلبان و کشورهای صاحب نفوذ می خواهند کاری کنند؟ آیا واقعا جان انسان ها باارزش شده است؟ آیا واقعا نگران آواره شدن مردم هستند؟ آیا می خواهند با افراط گرایی مبارزه کنند؟
چه کسی می تواند ادعاهای این یا آن را باور کند؟ کسانی که در ماه های اول و حتی قبل از ظهور و حضور داعش در سوریه، با نشستن و مذاکره کردن پیرامون اوضاع سیاسی و پیامدهای ناآرامی های سوریه مخالفت می کردند و هر روز به طریقی از زیر بار مسئولیت، شانه خالی می کردند ودر سازمان ملل و کنفرانس های وین و... تنها مانورهای سیاسی دادند، امروز برای پایان دادن به اوضاع وخیم و دردناک مردم در سوریه، در پارلمان هایشان به بحث و گفتگو می پردازند و حضور در ائتلاف علیه داعش را به تصویب می رسانند.
همین پنجشنبه دوازدهم آذر ماه جاری، توجهات به سمت مصوبه مجلس بریتانیا جلب شده بود که خبر تصویب حمله به داعش و حمله شبانه و سریع و بمباران بخشی از خاک سوریه توسط جنگنده های انگلیسی مخابره شد. این خبر همزمان شد با کشتار در یکی از مراکز نگهداری از سالمندان در سن برناردینو آمریکا که 14 کشته برجای گذاشت. در روز جمعه سیزدهم آذرماه باز خبرها تحت الشعاع تصویب مجوز حمایت و پشتیبانی هوایی دولت آلمان در حمله به مناطق تحت اشغال سوریه قرار گرفت. این بدان معناست که آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه و روسیه، در حملات هوایی در خاک سوریه می توانند نقش مستقیم داشته باشند. اما هر یک با نگاهی متفاوت وارد عرصه شده اند و از نظر آنان، اوضاع در سوریه باید به طریقی مهار شود تا درواقع منافع آنها حفظ شود.
از سوی دیگر بحث داغ سرنگونی جت جنگنده روسیه (سوخو 24) هم همچنان ادامه دارد و نقش دولت و ارتش و اعضای خانواده اردوغان رییس جمهور مستبد ترکیه در خرید نفت از داعش، توجهات را به خود جلب کرده است و چنگ و دندان نشان دادن پوتین و اردوغان، از دیگر حواشی اوضاع و جنگ داخلی در سوریه است. اما هنوز حکایت سوریه و مردم مصیبت دیده همچنان ادامه دارد و گویا این کشور، آبستن حوادث ناگوار و هولناکی است که دیر یا زود رخ خواهند داد.
و اما در یکه تازی روس ها که تا حدودی موجب نگرانی رقیب سنتی آمریکا و ائتلاف اروپایی اش شده بود، خبر آمد که اسراییل هم مناطقی از سوریه، حدفاصل دمشق تا لبنان را مورد حمله هوایی قرار داده است که این خبر نیز بیانگر همکاری و همراهی کشورهایی است که می خواهند به حضور داعش در سوریه و عراق پایان دهند و صلح را به این دو کشور برگردانند. نابودی داعش هم مبنای اتحاد بین آنها شده است. آیا واقعا چنین روزی خواهد آمد که مردم در عراق و سوریه، قربانی ترور و حملات نظامی نشوند؟
پاسخ قطعا مثبت است. چرا که تاریخ نشان داده که هیچ جنگی تا ابد ادامه نیافته است. پس نگرانی ها برای چیست و چرا ملتهای دنیا به روند حمایت و ائتلاف علیه داعش بدبین می باشند؟ علت چیزی نیست جز ویرانی بیشتر کشورهای درگیر منطقه، علت چیزی نیست جز کشانده شدن کشورهای دیگر منطقه به جنگی که دامان خاورمیانه را گرفته است، علت چیزی نیست جز چپاول نفت و غارت ثروت ملی ملت ها و فقر و فلاکت در آسیا.
حال باید گفت که آیا از باقیمانده ساختارهای زیربنایی در عراق و سوریه پس از یورش و اشغال توسط داعش بابت بازپس گیری و بمباران هوایی روس ها، آمریکایی ها و اروپایی ها و... چیزی باقی می ماند که چینی ها بیایند و بسازند؟ راستی چرا چینی ها در این عرصه جدی نشده اند؟ آنها که در کشتار مسلمانان در کشورشان ید طولایی دارند، پس چرا رد آنان را در عراق و روسیه و... نمی بینند و برای گره کور بحران در سوریه گامی پیش نمی گذارند.
می بینید این ها همه ناشی از جنگ طلبی و نادیده گرفتن حقوق مردم در کشورهای جهان سوم و مسلمان و نهایتا سرانجام و پیامدش بازی با سرنوشت ملت هاست.