عباس خادم الحسيني: يكي ديگراز فيلترهاي مغزي كه نقش مهم و موثري در شكل دهي رفتار و باورهاي شما دارد فيلتر بزرگ نمايي است. كار اين فيلتر، همانطور كه از نامش هم پيداست بزرگ جلوه دادن اطلاعات وارد شده به مغز است. يعني مغز با كمك اين فيلتر، بخشي از اطلاعاتي را كه از طريق كانال هاي شش گانه دريافت كرده است، بزرگتر و مهم تر از اندازه ي واقعي خودشان جلوه مي دهد. آيا تا به حال براي تان پيش آمده كه نسبت به موضوعي، بسيار حساسيت نشان بدهيد و سال ها بعد كه دوباره به آن موضوع فكر مي كنيد متوجه شويد كه چقدر كوچك و كم اهميت بوده است. علت اين امر مي تواند اين باشد كه در آن زمان اطلاعات مربوط به آن موضوع از فيلتر بزرگ نمايي مغز رد شده اند و شما به واسطه ي اين شكل از عملكرد مغز، آنها را بزرگتر از اندازه ي واقعي شان دريافت مي كرديد. شايد تا به حال اين مساله توجهتان را جلب كرده باشد كه ببينيد فردي نسبت به يك موضوع معمولي، بيش از اندازه اهميت قايل است و آن را بسيار بزرگ و تأثير گذار مي پندارد. علت اين مساله هم، مي تواند در فيلتر بزرگ نمايي خلاصه شود. اصولاً در بسياري از موارد به خاطر وجود همين فيلتر است كه يك موضوع واحد ممكن است براي يك نفر بسيار بزرگ و با اهميت باشد و براي فرد ديگري معمولي و كم اهميت .
بسياري از ناراحتي ها، مشاجرات خانوادگي ، حساسيت هاي بي مورد و سختگيريهاي نابجا ( چه به خود و چه به ديگران ) نتيجه ي عملكرد اين فيلتر است. اين فيلتر مي تواند موجبات تضعيف اعتماد به نفس را نيز فراهم كند. البته در نظر داشته باشيد كه بسياري از موفقيت ها و پيشرفت ها نيز ممكن است از عملكرد همين فيلتر سرچشمه بگيرند. بگذاريد يك مثال براي تان بزنم تا بهتر مطلب را متوجه شويد. چندي پيش در يكي از سخنراني هايم ، مرد جواني در حالي كه ماسكي به بيني و دهانش زده بود به من مراجعه كرد و اعتراف نمود كه سالهاست از همه ي جمع ها كناره گيري مي كند و همين مساله باعث شده كه منزوي و افسرده شود. به خاطر ماسكي كه زده بود پيش خودم گفتم شايد بيماري خاصي دارد كه از حضور در جمع فراري است. اما وقتي علت را جويا شدم با انگشت به سمت بيني اش اشاره كرد و ادعا كرد كه هر چه مي كشد از دست بيني اش است . بيني بزرگي كه به گمان او ديدنش مي تواند موجبات تمسخر، تعجب و يا حتي چندش ديگران را فراهم كند. از وي خواستم ماسكش را بردارد تا من بيني اش را ببينم. اولش قبول نكرد ولي بالاخره با اكراه پذيرفت و ماسكش را بر داشت . البته اندازه ي بيني اش كوچك يا معمولي نبود اما آنقدرها هم بزرگ نبود كه خانه نشينش كند. مطمئن بودم كه كمتر كسي پيدا مي شد كه به خاطر ديدن بيني او ، احساس تمسخر، تعجب و يا چندش كند. برايش توضيح دادم كه اين يك عيب جسمي نيست حتي اگر هم باشد آن قدرها كه او فكر مي كند بزرگ و پر اهميت نيست .
به او گفتم كه در حال حاضر مشكلش داشتن بيني بزرگ نيست. بلكه مساله اين جاست كه مغزش به واسطه ي عملكرد فيلتر بزرگ نمايي، اين موضوع را برايش بزرگتر و مهمتر از حد واقعي خود جلوه داده است و چه بسا كه در همين سالن سخنراني ده ها نفر مثل او باشند ولي اين مساله هيچ اهميتي برايشان نداشته باشد .
كمال گرايي نيز يكي ديگر از اثرات فيلتر بزرگ نمايي است . يك فرد كمالگرا عقيده دارد كه همه چيز بايد در بهترين حالت خود باشد ودر غير اين صورت اصلاً نباشد بهتراست . البته اين نوع طرز فكر هم مي تواند باعث پيشرفت و موفقيت شود و هم مي تواند موجبات توليد استرس، افسردگي ، كمبود اعتماد به نفس و عدم پيشرفت را فراهم كند. به عنوان مثال يكي از شاگردان من به نام خانم < م . ر > كه از قضا از دانشجويان نمونه كشور هم بود ادعا مي كرد كه هرگز نمي تواند جلوي جمع صحبت كند و همين مساله باعث شده كه نتواند كنفرانس هاي درسي خود را اجرا كند. وقتي از او خواستم تا براي افراد حاضر در كلاس من صحبت كند ديدم كه نه تنها در اين كار ناتوان نيست بلكه خيلي هم خوب و مسلط صحبت مي كند .
او فن بيان بدي نداشت اما اسير دام كمال گرايي شده بود. فكر مي كرد اگر بخواهد جلوي جمع صحبت كند حتماً بايد بهترين سخنراني را داشته باشد وگرنه اصلاً سخنراني نكند بهتر است . فيلتر بزرگ نمايي مغزش ، كوچكترين تپق و اشتباهي را برايش بسيار بزرگ ، زشت و خجالت آور جلوه داده بود و او مجبور بود طبق دستورات ديكته شده ي مغزش عمل كند مگراين كه به وجود اين فيلتر مغزي و نحوه ي عملكرد آن آگاه شود و ذهنيت خود را تغيير دهد .
فيلتر ديگري در عملكرد مغز وجود دارد كه درست نقطه ي مقابل فيلتر بزرگ نمايي است. اين فيلتر كه فيلتر كوچك نمايي نام دارد كاري برعكس فيلتر بزرگ نمايي انجام مي دهد. فيلتر كوچك نمايي همانطور كه از نامش هم پيداست وظيفه دارد كه برخي از اطلاعات وارد شده به مغز را كوچك تر از حد و اندازه ي واقعي شان جلوه دهد. يعني شما بخشي از اطلاعات دريافت شده ( آنهايي كه از فيلتر كوچك نمايي رد شده اند ) را كم اهميت تر از آنچه واقعاً هستند مي پنداريد .
شايد تا به حال براي تان پيش آمده باشد كه يك مساله براي ديگران خيلي بزرگ و با اهميت محسوب شود اما شما آن را بسيار كوچك و كم اهميت به حساب آوريد. يكي از دلايل اين قضيه مي تواند عملكرد فيلتر كوچك نمايي باشد .
اجازه بدهيد با ذكر يك مثال توضيحاتم را كامل كنم. احتمالاً براي تان پيش آمده است كه براي كسي كاري انجام دهيد كه از نظر خودتان بزرگ و ارزشمند باشد در حالي كه از ديدگاه طرف مقابل كار چندان بزرگي انجام نداده ايد يا اين كه برعكس، كسي براي شما كاري انجام دهد و شما را به واسطه ي آن كار، مشمول لطف و محبت خود كند اما اين لطف او از نظر شما كار چندان بزرگي محسوب نشود در حالي كه اگر همين كار را شما براي كس ديگري انجام مي داديد طرف مقابل را حسابي مديون خود مي دانستيد. يعني اطلاعات مربوط به زحماتي كه شما براي ديگران ميكشيد را بزرگ مي كرديد ( فيلتر بزرگ نمايي ) و اطلاعات مربوط به زحماتي كه ديگران براي شما مي كشند را كوچك مي پنداشتيد ( فيلتر كوچك نمايي .)
شايد به دليل وجود همين فيلترها ( خصوصاً دو فيلتر بزرگ نمايي و كوچك نمايي) باشد كه انسان ذاتاً قدر نعمت هايي كه دارد را نمي داند و فقط روي نداشتههاي خود زوم مي كند. اين بدان معناست كه انسان ها اكثراً عادت دارند داشته هاي خود را در ذهن شان كوچك و كم اهميت بپندارند و نداشته ها، كمبودها، ضعف ها و عدم امكانات را بسيار بزرگ و قابل توجه به حساب آورند. يعني اطلاعاتي كه مربوط به داشته هاست از فيلتر كوچك نمايي واطلاعاتي كه مربوط به كمبودهاست از فيلتر بزرگ نمايي رد مي شود كه اين روند، در اغلب موارد نادرست بوده و به شادي دورني آسيب مي زند. خانم < م . ر > كه در بخش فيلتر بزرگ نمايي از او نام بردم را يادتان مي آيد. همان كسي كه خوب صحبت مي كرد اما چون اشتباهاتش را بزرگتر از حد واقعي خود مي پنداشت، نمي توانست جلوي جمع صحبت كند. چنين فردي براي حل اين مساله، كافي است با كمك راهكارهايي كه به وسيله ي آنها مي توان بر عملكرد فيلترهاي مغزي مسلط شد، بر اين فرايند مخرب غلبه كند. يعني به جاي اين كه اجازه بدهد اطلاعات مربوط به ضعف ها و خطاهايش از فيلتر بزرگ نمايي رد شوند و بيش از حد در چشمش درشت جلوه كنند. آنها را از فيلتر كوچك نمايي رد كند تا خطاها و ضعف هايي كه ممكن است درسخنراني خود داشته باشد را ناچيز وكم اهميت بپندارد. من به زودي اين راهكارها را با شما درميان خواهم گذاشت تا بتوانيد خيلي راحت برعمليات فيلترشدن اطلاعات توسط مغز مديريت كنيد