یکی از پند و اندرزهای قدیمی، معنا و مفهومش این است که به هنگام سختی و برخورد با مشکلات، باید کمربندها را سفت کرد. خوب این حرف آویزه گوش بسیاری از ماست، اما حقیقتا باید قبول کرد که در برخورد با مشکلات روبروی مردم عملا قد و قامت و تن و جسمی نمانده که کمربندی روی آن بسته شود.
طی چند سال گذشته آن قدر مشکلات مالی و اقتصادی یکی بعد از دیگری قد علم کردهاند که از حد و اندازه گذشته است. هر روز مردم کمربندها را بیشتر و آن قدر سفت کردهاند که دیگر جای سفت کردن ندارد.
ریشه همه مشکلات امروز بسیاری از اقشار جامعه، در اوضاع نابسامان اقتصادی است که تاکنون دولت از پذیرش و قبول جدی آن خودداری کرده و میکند.
آنچه با طرح هدفمند کردن یارانهها به یک تهدید میماند، عملا با اجرایی شدن آن عملی گردید. هر چند که هشدارها را دولت نادیده گرفت، اما امروز بسیاری از دست اندرکاران، کم و بیش به آن اذعان میکنند. چرا که هر طرح و تحولی باید کارشناسی شده و بر اساس واقعیت باشد.
متأسفانه این یکی از مواردی است که دولت به آن توجه نکرد و بدون بستر سازی مناسب، به آن دست زد. اولین پرداخت نقدی یارانه به شیرین کردن دهان برای خوراندن دارویی تلخ شبیه بود. طوری که هر ماه و هر بار واریز نقدی یارانه، حلاوت و شیرینی خودش را بیشتر و بیشتر از دست داد تا امروز که بسیاری از خانوارها علاوه بر مبلغ واریزی، باید مبالغی را بر آن بیفزایند تا بتوانند زیر بار تورم و گرانی ناشی از اجرای هدفمند کردن یارانهها تاب بیاورند.
صحبت از تورم و گرانی است. دو پدیدهای که مثل موریانه میتوانند به جان اقتصاد هر جامعهای بیفتند و آن را نابود کنند. متأسفانه طی دو سال گذشته که صحبت از تک رقمی کردن نرخ تورم بود، جهشهای این نرخ، آن را به بیش از 21 درصد نرخ اعلام شده از سوی دولت رسانده و بسیاری آن را تا بالای 30 درصد هم برآورد کردهاند.
اما گرانی که آن را ناشی از تورم میدانند، از همتای ویرانگرش (تورم) کم نیاورده که به شدت اوج گرفته است.
برآورد میزان گرانی با شاخصهای استاندار جهانی به هیچ وجه میسر نیست. چرا که آن قدر عدهای در بازار مقتدرانه به آن دامن میزنند که قیمتها نه تنها از ثبات یا افزایشهای معقول و منطقی و متناسب با تورم و بحران اقتصادی برخوردار نیست، که در بعضی از اقلام به روز و ساعت کشیده شده است و متأسفانه برخی از سودجویان حتی فرصت پاک کردن و نوشتن نرخهای جدید روی کالا و ارزاق را هم ندارند.
برخی هم از این اوضاع نابسامان اقتصادی و آشفتگی بازار علاوه بر سود روزانه و افزایشهای لحظهای، کالا و خدمات را به نرخ فردا یا فرداهای پیش رو میفروشند و عرضه میکنند. حالا نقش دولت در این ماراتن گرانی و اجحاف به مردم چیست؟ این سؤالی است که در ذهن بسیاری از مردم نقش بسته است.
به راستی دولت با این بازار و با این آشفتگی چطور میخواهد برخورد کند؟ آیا اصولا ارادهای برای مهار بازار و تورم و گرانی وجود دارد؟ آیا به قول و وعدههای توخالی که تاکنون جز به تشدید نابسامانی اقتصادی منجر نشده است، میتوان تکیه و یا اعتماد نمود؟
آیا گره کور بحران اقتصادی ما ناشی از تحولات اقتصادی دنیاست و یا تأثیر تحریمهای سالهای اخیر است؟ بدون شک پاسخ به این سؤالات و سؤالات بسیار دیگر را باید کسانی بدهند که در امور اقتصادی و مالی از تجربه کافی برخوردارند و به دور از جو سازی و شعار، قصد خدمت به مردم را دارند.
امروز پذیرش و قبول فشارهای اقتصادی بر مردم از سوی برخی از مسئولین، باید دولت را برآن دارد که واقع بینانه با امور اقتصادی و مشکلات مالی پیش روی مردم برخورد کند. دادن شعارهای شیرین و وعدههای زیبا، نمیتواند کام مردم را شیرین کرده و از نگرانیهای آنان بکاهد.
فروش به نرخ فردا و غارت و به جیب زدن دار و ندار و دسترنج بخش بزرگی از جامعه از سوی سودجویان، با عدالت اجتماعی و مهرورزی در تناقض آشکار است و روز به روز بر فاصله طبقاتی، ناجوانمردانه میافزاید.