حافظه، محل نگهداری خاطرات، اطلاعات، اخبار، حوادث و رویدادهایی است که در طول زندگی آدم رخ میدهد. همین توانمندی باعث میشود که انسانها، گذشته را با حل و هر آنچه را در زندگیشان رخ میدهد را با هم مقایسه کنند. گاهی از مرور خاطرات، احساس خوشحالی و خرسندی میکنند، گاهی از به یاد آوردن آنها احساس سرخوردگی و حتی شرم میکنند.
به هر حال بخشی از جدایی و قهر و نگرانیها هم از این حافظه است، چرا که برخی از جور و ظلم و اجحافی که بر آنان رفته و یا میرود به راحتی نمیگذرند. برای همین هم برای پایان کدورتها و دشمنیها، صحبت از گذشت زمان و فراموشی میشود تا مرهمی باشد بر زخمهایی که موجب جداییها گردیده است. اما برخی از افراد، هیچگاه و به هیچ عنوان با فراموشی میانهای ندارند و همیشه گذشتهها را مرور میکنند. برای همین هم مصالحه کردن با آنان خیلی سخت و گاهی غیرممکن است.
حافظه تاریخی هم به این معناست که ملتها هر آنچه را که در طول تاریخ و در دورههای مختلف بر آنان رفته است را به یاد دارند و فراموش نمیکنند. گاهی ملتها چیزی را به یاد دارند که جهانی است، مثل جنگ جهانی اول و دوم. گاهی هر ملتی، حوادث و رویدادهای خاص خودشان را در حافظه تاریخی خود دارند، مثل بروز جنگ با کشورهای همسایه و یا استبداد اختناق حکومتهای دیکتاتوری که موجب سرکوب و کشتار عدهای از هم وطنانشان در طول تاریخ گردیده است.
به هر حال مردم، موارد و مطالبی را به یاد دارند که شاید عدهای و یا برخی حکومتها، چنان میل و علاقهای به مرور و یا صحبت کردن از آنها ندارند. این است که در چنین مواردی تلاش میشود که با بحران سازی، ذهن و توجه ملتی از موضوعی و بحرانی به سمت و سویی دیگر سوق داده شود تا بلکه از بروز ناآرامی و اعتراض جلوگیری شود و یا اینکه توجهات به سالها دشمنی و کینه ورزی و یا عدم موفقیت در اهدافی که مردم بهای سنگینی برای آن دادهاند دور شود، تا بهتر بتوانند روی ناکامیهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و... را بپوشانند.
یقینا همه دوستان عزیز به خوبی میدانند که منطقه ما دچار تغییر و تحولات غیرقابل پیش بینی، لااقل در یک سال گذشته شده است.
آنچه در برخی کشورهای عربی رخ داده است، موجب نگرانی بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس گردیده، کشورهایی که هم زبان و هم نژاد و به نوعی از نظر سیاسی، در شرایط همانندی با کشورهای دیگر عربی قرار دارند که دچار تحولات سیاسی شدهاند.
دقیقا در زمانی که همه مردم، خاطرات تحولات در تونس، یمن، مصر، لیبی، بحرین و سوریه را هر روز مرور میکنند و به نوعی تحت تأثیر این تحولات قرار دارند، کشورهای همسایه حاشیه جنوبی خلیج فارس به دور از این بهار عربی نیستند و در شرایط سیاسی و اجتماعی مطلوب هم به سر نمیبرند. هرچند از توان اقتصادی و ثروتهای کلان هنگفت نفتی بهره میبرند، اما برای ملتهای آزاد و مردم آزادی خواه، گران بهاتر از هر ثروتی، آزادی است. آزادی بیان و اندیشه، آزادی اعتقاد و باورها، آزادی و برابری جایگاه اجتماعی و سیاسی.
همین ایدهآلهاست که کار را برای برخی از دولتهای منطقه سخت کرده و خواب و خوراک را از مستبدان گرفته است. تصور اینکه روزی مردم به همه خواستها و تمایلات زورگویانه پشت کنند و آنچه را که به نام بهار عربی است دنبال کنند، موجب گردیده تا برخی از حاکمان عرب منطقه به فکر بحران سازی افتند تا بلکه توجهات را به سمت و سوی دیگری که آنان دوست دارند بکشانند. یقینا در این کشورها، طی دهههای اخیر، حوادث و رویدادهای تلخ سیاسی ناشی از سرکوب و اختناق و به غل و زنجیر کشیدن مردمانشان رخ داده است که امروز بیش از حوادث و تحولات در کشورهای دیگر، آنان را نگران کند و نگرانی از همین سابقه سیاه که در حافظه تاریخی مردم نقش بسته است، موجب شده که به فکر بحران سازی باشند. بحران سازی که بتواند همچون گذشته، مدتی مردم را مشغول کند تا سازشی، زد و بندی، ساخت و پاخت و خلاصه از همه مهمتر، وسیلهای باشد تا سرکوبها ادامه یابد و زندانیان به فراموشی سپرده شوند و جو اختناق با کمترین مخالفت حفظ شود.
بنابراین چه چیزی برای کشورهای حاشیه خلیج فارس بهتر از ایران ستیزی و ایران هراسی است و چه سوژهای بهتر از دعوای امارات با ایران بر سر جزایر سه گانه در خلیج فارس (تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی)؟
با این کار، توجهات تا تعیین تکلیف وضعیت به هم ریخته برخی از این کشورها میتواند کارساز باشد و البته حامیان خارجیشان نیز میتوانند در این راستا وارد عمل شوند و ایفای نقش کنند. باید پشت بحران جزایر سه گانه ایرانی، مشکلات حل و فصل شود. باید توجهات از بحرانهای واقعی داخلی و منطقهای دور شود. باید فرصت سازش فراهم گردد، وگرنه مردم امارات، عربستان و دیگر شیخ نشینها، به جای نگرانی ساختگی از تهدید ایران، به فکر مطالبات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... خویش میافتند.
جواب آن خواست و مطالبات را با استقرار نیروهای خارجی نمیتوان داد، اما برای بحران با ایران میتوان به ترفندهای قدیمی و همان طور که ذکر شد به حمایت خارجی رو آورد و طرح تشکیل اتحادیه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز به نوعی از این تاکتیکهای بحران سازی در منطقه است.
یقینا حفظ مرزهای قانونی، وظیفه هر دولتی است، اما اینکه در این مقطع، جزایر سه گانه ایران را بهانه قرار دهند، نشان از قصدی برای دور کردن اذهان عمومی مردم منطقه از خطرات ناشی از تحولات در منطقه است.
هرچند طی دو دهه اخیر به دفعات امارات ادعای مالکیت بر این جزایر را کرده است، اما این بار خیلی جدیتر و پردامنهتر، مدعی است.
پس شرایط باید حادتر باشد و امکان پنهان کاری هم بسیار بیشتر است که این جزایر و ایران ستیزی ودشمنی با ایران، بهانه بسیار مناسب و خوبی است تا ذهن مردم از موضوع بسیار مهمتری دور شود و حاکمان منطقه، کمی آسودهتر شوند و یا لااقل فرصت بیشتری برای فریب مردم داشته باشند و مردم، موقتا آنچه را در اندیشه و ذهن خود دارند به فراموشی بسپارند و کرنشهای حاکمان زورگویان همچنان ادامه یابد و توجیه شود. و اینکه ذهنهای گرفتار، از قدرت تشخیص و قضاوت کمتری برخوردارند، اساس و پایه روی آوردن به ایران هراسی است.